رفیق‌های آسمانی: روایت زندگی شهدا در کتاب ها

 تحریریه کتاب‌رسان
مدت مطالعه ۲۲ دقیقه
دسته بندی: معرفی کتاب،راهنمای خواندن
رفیق‌های آسمانی: روایت زندگی شهدا در کتاب ها رفیق‌های آسمانی: روایت زندگی شهدا در کتاب ها

وقتی حرف از شهدا می‌شود معمولاً تصویری تکراری در ذهنمان ساخته می‌شود. کسی که از کودکی در خانواده‌ای آرام و مذهبی رشد کرده و در تمام طول عمرش حواسش به همه مکروهات و مستحبات بوده است. گاهی آن‌قدر شهید را در ذهنمان عجیب نقاشی می‌کنیم که حتی به او اجازه نمی‌دهیم لحظه‌ای از زندگی‌اش مثل ما عاشق چیزهای ساده دنیا شود.

درست است بین هزاران شهید، شهدایی از این جنس هم داشته‌ایم ولی واقعیت این است که اکثر شهدا از بین ما آدم‌هایی معمولی بودند و در کوچه‌پس‌کوچه‌های همین شهر رشد کرده‌اند. گاهی دقت‌های خیلی کوچک اما مهم به آن‌ها پر پرواز داد و گاهی لحظه‌ای خلوت و گرفتن تصمیمی بزرگ.

در این مقاله می‌خواهیم همراه با شما با تعدادی از کتاب‌های زندگی‌نامه شهدا آشنا شویم.

بهترین کتاب های شهدا

1- مرد ابدی: مردی که رؤیاها را واقعی کرد

 حسن طهرانی مقدم در خانواده‌ای پر چالش به دنیا آمد و رشد کرد. نوجوانی‌اش با عشق به فوتبال و گل‌کوچک در کوچه‌های محله سرچشمه سپری شد. در جوانی که همیشه حواسش به لباس‌ها و تیپش بود پایش به مسجد باز می‌شود. شروع ماجراهای انقلاب و چالش‌های بعدش مسیر حسن را به‌کلی تغییر می‌دهد. 

کتاب مرد ابدی از فردی می‌گوید که بزرگ‌ترین رؤیاها و آرزوهای یک ملت را به واقعیت تبدیل کرد و باایمانش نشان داد که هیچ نمی‌توانیمی در عالم وجود ندارد. خانم معصومه سپهری در ادامه کارهای پرتیراژ خود این بار با تحقیقاتی مفصل و قلمی روان به سراغ پدر موشکی ایران شهید طهرانی مقدم رفته است.

 

2- عارفانه: استاد نوزده‌ساله عرفا!

این‌چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم، چرا که او از بندگان مخلص ما بود. (قرآن کریم - سوره یوسف - آیه24)

شهید احمدعلی نیری در اوج جوانی در موقعیتی سخت قرار می‌گیرد. شیطان با تمام قدرتش او را به سمت خود دعوت می‌کند اما او با جهاد اکبری که در لحظه با تمام تمایلات شیطانی‌اش می‌کند، ره صدساله را در چند دقیقه طی می‌کند و آن‌قدر رشد می‌کند که آیت‌الله حق‌شناس مجذوب این جوان نوزده‌ساله می‌شود. احمدعلی بعد از این اتفاق نه یک‌بار بلکه چندین بار توفیق زیارت معشوقش را پیدا می‌کند و در سفر جمکران میهمان خود امام زمان می‌شود.

انتشارات ابراهیم هادی این بار در کتاب عارفانه به سراغ شهید احمدعلی نیری رفته است. شهیدی که در اوج عرفان بود ولی بدون اینکه کسی متوجه شود کنار بقیه آدم‌ها زندگی می‌کرد.

 

3- یادت باشد: عشقی که آسمانی شد!

شهدا هم عاشق می‌شوند. راستش را بخواهید اصلاً عشق آسمانی باعث می‌شود روح انسان لطیف‌تر شود. روح لطیف، بهتر از هرکسی زندگی عاشقانه را بلد است!

یادت باشد روایت زندگی مشترک شهید حمید سیاهکالی به روایت همسرشان است. نویسنده برای ثبت این خاطرات پای صحبت‌های همسر شهید نشسته و کوشیده، تا آنجایی که ممکن است مهمان خانه این زوج جوان شود. خانه‌ای که با وجود کوچک بودنش، پر از صمیمت و عشق است و محلی برای رشد ساکنینش. 

 

4- سربلند: رفتن کجا؟ بردن کجا؟

محسن حججی هم مثل همه پسرها شیطنت‌های خودش را داشت. گاهی با دوستانش پنهانی از هنرستان خارج می‌شدند و خودشان را میهمان یک پرس چلوکباب حسابی می‌کردند و گاهی هم زهرچشمی از پسرهای چشم‌چران دانشگاه می‌گرفتند که برای همیشه یادشان بماند. رفاقت با شهدا از نوجوانی جزوی از زندگی محسن حججی شده بود. حتماً در آن لحظات رعب‌آور هم شهدا حق رفاقت را به عمل آورده بودند که این‌چنین آرام بود!

کتاب سربلند از نشر شهید کاظمی مجموعه خاطرات خانواده و دوستان محسن حججی است از او، اویی که ناگهان از یک جوان معمولی نجف‌آبادی تبدیل به قهرمان یک کشور شد!

 

5- سلام بر ابراهیم: رفیق شهید

چند سالی هست که دیگر شهید ابراهیم هادی برای اکثر ایرانیان نیاز به معرفی ندارد. یادمان او یکی از متفاوت‌ترین مکان‌های بهشت‌زهرای تهران است. هر بار از آن قطعه رد می‌شوم از شهید می‌پرسم چه کرده‌ای با این قلب‌ها که این‌گونه دورت می‌گردند؟ این جمع را با این همه تفاوت‌های عجیب‌وغریب چگونه دور خودت جمع کرده‌ای؟

کتاب سلام بر ابراهیم یکی از پرتیراژترین کتاب‌های ایران است. انتشارات ابراهیم هادی با مصاحبه با خانواده و دوستان شهید سعی کرده است خوانندگان کتاب سلام بر ابراهیم را با یک ورزشکار بااخلاق، یک انسان مخلص و یک رفیق بی‌نظیر آشنا کند.

 

6- خاتون و قوماندان: مجاهد مهاجر

علیرضا توسلی نام مردی است که وقتی حرف از جهاد می‌شد مرزها معنایشان را برای او از دست می‌دادند. از افغانستان تا کردستان ایران از مبارزه با طالبان تا جنگ با داعش، او همیشه و در همه این میدان‌ها حاضر بود. 

این بار در کتاب  خاتون و قوماندان قرار است پای صحبت‌ها و درد و دل‌های همسر فرمانده لشکر شجاع فاطمیون بنشینیم. ام‌البنین برایمان از رنج‌ها و تلخی‌های مهاجرت می‌گوید، از عشقش به مردی که عاشق مبارزه بود و از تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی و جهاد در غربت. 

اگر می‌خواهید برای یک‌بار هم که شده از چشمان یک مهاجر و یک افغانستانی به زندگی در ایران و مبارزه در راه اسلام نگاه کنید پیشنهاد می‌کنم این کتاب را از دست ندهید. 

 

7- پسرک فلافل فروش: ابراهیم هادی دهه شصتی!

محمدهادی از همان دوران دبستان زمانش را با کار کردن می‌گذراند. از شاگردی در مصالح‌فروشی گرفته تا کار در دکه‌ی فلافل‌فروشی. محمد هادی قبل از شروع ماجرای داعش برای تحصیل در حوزه علمیه، راهی نجف می‌شود. 

کتاب پسرک فلافل فروش مجموعه‌ای از خاطرات و روایت‌هایی از دوستان و خانواده شهید محمدهادی ذوالفقاری است. خاطراتی که به‌خوبی سیر تحول و رشد پله‌پله شهید را نشان می‌دهد. محمدهادی شیفته شهید ابراهیم هادی بود و زندگی و شهادتش نشان داد که شهدا از خونشان بار دیگر برمی‌خیزند و در نسل‌های آینده تکرار می‌شوند. 

شهید ذوالفقاری باوجود سن کمش آن‌قدر نردبان سلوک را به سمت آسمان‌ها بالا رفته بود که دیگر در زندگی، او فقط برای خدا کار می‌کرد و حاجت‌های مادی‌اش را خدا برایش برآورده می‌کرد.

کتاب پسرک فلافل فروش یکی از محبوب‌ترین آثار درباره شهدای مدافع حرم است. شهید ذوالفقاری نیز مانند رفیق شهیدش ابراهیم هادی، دستان بسیاری را گرفته و قلب‌های زیادی را شیفته خودش کرده است.

 

8- بیست و هفت روز و یک لبخند: از آلمان تا سوریه

یک جوان امروزی، خوش‌تیپ، عاشق ورزش کردن و بدن‌سازی با بهترین موقعیت‌های اجتماعی. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که بابک از دانشکده حقوق دانشگاه تهران، سر از سوریه دربیاورد! آن هم درست در زمانی که فرصت تحصیل در آلمان برایش فراهم شده بود.

احتمالاً اگر همین الان نام این شهید را در اینترنت جست جو کنید و عکس‌هایش را ببیند تغییر جدی در تمام پیش‌فرض‌های قبلی‌تان درباره شهدا ایجاد می‌شود! 

کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند با سبکی متفاوت به سراغ روایت زندگی شهید بابک نوری رفته است. فصل اول از زبان نویسنده نوشته است. خانم فاطمه رهبر در این فصل، داستان اولین برخوردهایش با شهید و خانواده‌اش را روایت می‌کند. نویسنده در دو فصل بعدی با راوی دانای کل به سراغ خاطرات شهید می‌رود. 

اگر دوست دارید با یک شهید ده هفتادی، با علایق و سبک زندگی‌ای شبیه به خیلی جوانان دیگر آشنا شوید کتاب بیست و هفت روز یک لبخند می‌تواند یک پیشنهاد خوب برای شما باشد.

 

9- خداحافظ سالار: پدر شهدای مدافع حرم

فرماندهانی که یادگار دفاع مقدس هستند، هرکدامشان برای ما معجزه خداوندند. کسانی که چهل سال در اوج درگیری‌ها بودند و هزاران خمپاره و بمب کنارشان منفجر شده است. اما خدا در تمام این سال‌ها به هیچ  تیر و ترکشی اجازه نداد که به آن‌ها آسیبی بزنند، چون مأموریت‌های بزرگی در آینده انتظارشان را می‌کشید. 

شهید همدانی در جبهه‌های مختلفی جهاد کرده است. در تمام این سال‌ها مرزها نتوانستند برای او محدودیتی ایجاد کنند. حاج حسین برای گسترش سپاه حق حتی تا کنگو نیز سفر می‌کند.

کتاب خداحافظ سالار روایت زندگی همسر یک قهرمان است. زنی که چهل سال با مردی همراهی می‌کند که بیش از آنکه برای او باشد برای همه مسلمانان بود، فرقی نمی‌کند که این مسلمانان در ایران زندگی می‌کردند یا کنگو یا سوریه. 

روایت کتاب خداحافظ سالار به‌گونه‌ای است که خواننده پس از پایان آن احساس می‌کند یکی از اعضای خانواده شهید است و همراه با سارا کوچک‌ترین دختر شهید با شنیدن خبر شهادت حاج حسین اشک در چشمانش حلقه میزند و حس می‌کند پدری مهربان را از دست داده است.

 

10- عمار حلب: حاج ابراهیم همتِ حاج قاسم

محمدحسین محمدخانی اهل رفاقت بود از آن رفقایی که تا دستت را نگیرند رهایت نمی‌کنند. دست خیلی‌ها را در دانشگاه گرفت. پای جوان‌هایی را به روضه‌های مخصوصش باز کرد که تا قبل از آن کاری به این کارها نداشتند. شکمش را خوب تحویل می‌گرفت! حرف کله‌پاچه که می‌شد محمدحسین هر کجا که بود خودش را می‌رساند! 

اما همین آدم وقتی به سوریه می‌رود هم‌سفره سربازان سوری می‌شود و از غذاهایی می‌خورد که هیچ‌کدام از ایرانی‌ها حاضر نبودند حتی یک روز از آن بخورند. شهید محمدخانی همیشه اهل فعالیت و شیطنت بود آن‌قدر که حالا دوستانش کلی خاطره از خنده‌ها و شوخی‌هایش دارند و البته از پذیرایی‌های مخصوص هیئت‌های او!

قلم کتاب عمار حلب و سیر خاطرات به‌راحتی خواننده را با خودش همراه می‌کند. زندگی‌نامه این شهید پر از نکات تربیتی برای بسیجیان، فعالین فرهنگی و حتی فرماندهان میدان‌های مختلف است. شهید محمدخانی از آن شهدایی است که هرکسی می‌تواند با او رفاقت کند.

کتاب عمار حلب خاطرات دوستان و همراهان شهیدی است که حاج قاسم درباره‌اش می‌گوید:«او من را یاد شهید همت می‌انداخت. او همت من بود.»

 

11- مجید بربری: حر شهدای مدافع حرم

گاهی هم حضرت زینب یارانش را از قهوه‌خانه‌ها و از بین داش‌مشتی‌ها انتخاب می‌کند! 

مجید تک پسر خانواده بود. اهل محل مجید را خوب می‌شناختند. اهل دعوا بود. زشت بود که او باشد و دیگری در محل قلدری کند. عکس آن روزهایش، با آن مدل موی امروزی و دست‌های خالکوبی شده هیچ شبهاتی به آخرین عکس‌هایش ندارد.

آن‌قدرها اهل نماز نبود. ولی از همان کودکی دلش با هیئت امام حسین گره خورده بود. همه چیز از یک سفر اربعین تغییر می‌کند. یک سال بعد از این سفر است که مجید هر جوری هست خودش را به سوریه می‌رساند. داعش هر بلایی می‌تواند سر پیکر او می‌آورد. حضرت زینب حتی نمی‌گذارند لکه‌ای از گذشته بر پیکر او بماند! 

خانم کبری خدابخش در کتاب مجید بربری مجموعه‌ای از روایت‌های کوتاه از موقعیت‌های گوناگون زندگی شهید مجید قربانخانی گردآوری کرده است. مجید بربری توانسته تصویری ملموس و واقعی از شهید مجید قربانخانی ارائه بدهد.

 

12- محمد مسیح کردستان: فرمانده فرماندهان دفاع مقدس

سختی‌ها و رنج‌های زندگی‌اند که کربن وجود هر انسانی را تبدیل به الماسی گران‌قیمت می‌کنند. روی سخت زندگی خیلی زود خودش را به محمد بروجردی نشان داد. شهید بروجردی در طول زندگی‌اش بارها و بارها در موقعیت انتخاب‌های سخت گرفت. اما به کمک گوهر گران‌بهای صبری که همیشه همراه خود داشت از این جاده پر پیچ و خم به سلامت عبور کرد.

محمد از نوجوانی وارد مبارزه شد. زندگی در مبارزه و جهاد کم‌کم یک انسان معمولی را تبدیل به فرماندهی بی‌بدیل کرد، کسی که کردستان از طبابت او حیاتی دوباره گرفت. شهید بروجردی باوجود اینکه فرمانده بسیاری از فرماندهان مشهور جنگ بودند، چه در طول حیات و چه بعد از شهادت بسیار کمتر از شاگردانشان شناخته شدند. 

محمد؛ مسیح کردستان روایتی از زندگی شهید محمد بروجردی با قلمی قوی و نگاهی جدید است. این کتاب به‌جز اینکه خواننده‌اش را با سبک زندگی، اهداف و جهان‌بینی شهید بروجردی آشنا می‌کند، این امکان را برای او فراهم می‌کند که همراه شهید در اتفاقات مهمی از تاریخ ایران حضور داشته باشد، از بازگشت امام به ایران گرفته تا بحران کردستان.

فیلم غریب با وجود پرداخت خوبش تنها یک گوشه کوچک از زندگی این شهید بزرگ را به نمایش گذاشته است. اگر دوست دارید با یکی از بزرگ‌ترین و صبورترین فرماندهان دفاع مقدس آشنا بشوید کتاب محمد مسیح کردستان را از دست ندهید.

 

13- در کمین گل سرخ: ارتش فدای ملت

می‌شود در ارتش شاهنشاهی باشی، به قلب آمریکا سفر کنی ولی ذره‌ای دامنت آلوده به گناه نشود. شهید صیاد شیرازی برای با خدا بودن هیچ‌وقت از خلق جدا نشد. قلبش را به قوی‌ترین سلاح‌ها مجهز کرد و به امید کشف روشنایی به تاریک‌ترین مکان‌ها قدم گذاشت. او نشان داد که با داشتن نماز و قرآن می‌توان در هرجایی از نور قلبت حفاظت کنی.

کتاب در کمین گل سرخ روایت زندگی سپهبد خلبان علی صیاد شیرازی است. کتاب در ابتدا از کودکی، جوانی، چگونگی ورود شهید به ارتش شاهنشاهی، مأموریت‌ها و سفرش به آمریکا برایمان می‌گوید تا جایی که بالاخره انقلاب می‌شود و شهید باوجود تمام مشکلاتی که در ابتدا در ارتش وجود داشته با حضور فعال و مؤثر خود نقش مهمی را در میدان‌های سخت جنگ ایفا می‌کند. 

اگر شما هم مثل رهبری دلتان برای صیاد شیرازی تنگ شده است و می‌خواهید با یک ارتشی معتقد و مخلص همراه شوید حتماً سری به کتاب در کمین گل سرخ بزنید. 

 

14- حاج احمد: رفیق حاج قاسم

شنیدن وصف شهدا از زبان شهدا طعم دیگری دارد. حاج قاسم این‌طور از رفیقش برایمان می‌گوید:« وقتی احمد در جمع ما بود، تداعی همه زندگی را می‌کرد؛ هر چیزی که در زندگی به آن خوش بودیم. چهره باکری را در احمد می‌دیدیم، خرازی را در احمد می‌دیدیم، همت را در احمد می‌دیدیم. خیلی از شهدا را ما در احمد خلاصه می‌دیدیم.»

حاج احمد همیشه در کارش جدی بود، زیر بار هیچ حرف زوری نمی‌رفت. حتماً آن مکالمه معروف حاج احمد با شهید باکری را شاید شنیده‌باشید. شهید احمد کاظمی سال‌ها صبر و جهاد کرد تا به بهشتی که روزی آقا مهدی او را به سمتش دعوت کرده بود برسد. 

کتاب حاج احمد کامل‌ترین کتابی است که تاکنون درباره این شهید بزرگ به چاپ رسیده است؛ کتابی که از کودکی تا شهادت حاجی را در چند فصل روایت می‌کند، از دستگیری توسط ساواک تا آموزش جنگ چریکی در لبنان و سوریه از دوران پرالتهاب درگیری‌های گروهک‌ها تا تشکیل تیپ 8 نجف اشرف.

حاج احمد کاظمی نه‌تنها خود فرد بزرگی بود بلکه با اخلاص عجیبی که داشت توانست آدم‌های بزرگی را تربیت کند. آن‌هایی که هر وقت به پیروزی می‌رسند از جایی درون قلبشان صدای حاج احمد را می‌شنوند که می‌گوید: « خرمشهر را خدا آزاد کرد.»

 

15- ملاقات در فکه: معجزه انقلاب

همان‌طور که زندگی حسن باقری به دو قسمت قبل از جنگ و بعد از جنگ تقسیم می‌شود، جنگ هم به دو قسمت قبل از حسن و بعد از حسن تقسیم می‌شود! حسن باقری تا بیست‌سالگی یک انسان معمولی بود؛ یک جوان لاغراندام و ضعیف، بدون اینکه هیچ‌کس او را چیزی فراتر از این بداند. اما همین جوان ساده یک‌دفعه تبدیل می‌شود به استراتژیست (راهبردشناس!) یک جنگ. جنگ هم قبل از حسن و تشکیل واحد اطلاعات در هرج و مرج کامل به سر می‌برد. آن‌قدر که گاهی دست نیروهای ایرانی روی ماشه می‌لرزید و نمی‌دانست تفنگش را به سمت هم‌رزمش گرفته است یا دشمنش! به قول رهبری حسن باقری معجزه انقلاب اسلامی است. کسی که در دو سال از یک سرباز صفر تبدیل به کسی می‌شود که تمام فرمانده‌های جنگ نقشه‌های او را پیاده می‌کردند!

کتاب ملاقات در فکه درباره مغز متفکر دفاع مقدس شهید حسن باقری است. این کتاب مجموعه‌ای از خاطرات شفاهی 65 راوی است. راویانی که شامل شهدای بزرگی همچون همت، صیاد شیرازی، باکری، زین‌الدین و... می‌شوند. نویسنده پس از نوشتن یک کتاب سه‌جلدی درباره شهید باقری، کتاب ملاقات در فکه را با هدف آشنایی جوانان با این شهید نوشته است. 

اگر می‌خواهید با شهیدی آشنا شوید که حاج قاسم درباره‌اش می‌گوید: «همان نقشی که مرحوم بهشتی برای انقلاب و امام داشت، حسن باقری همان نقش را برای جنگ و جبهه داشت. قطعاً همه‌ فرماندهان قدیمی جنگ نظرشان این است که اگر حسن زنده می‌ماند، در وضعیت جنگ قطعاً تأثیر داشت. او پرورش‌دهنده‌ همه‌ ما بود.» ملاقات در فکه همان کتابی است که می‌توانید به سراغش بروید.

 

16- شنبه آرام: سردار علم و فناوری

کمتر ایرانی تا آن اولین جمعه ماه آذر سال 1399 نام شهید فخری زاده را شنیده بود. اما دشمنان او را خوب می‌شناختند. آن‌قدر که یکی از روزنامه‌های آمریکایی از او به‌عنوان یکی از پانصد شخصیت قدرتمند جهان یاد می‌کند.

 اولین تلاش برای ترور شهید فخری زاده بیست سال قبل از شهادتش اتفاق افتاد و او تمام بیست سال بعد از آن اتفاق را در گمنامی و حفاظت شدید گذراند. تلاش‌های شهید فخری زاده فقط منحصر به صنعت هسته‌ای نبود. او نه‌تنها کنار شهید طهرانی مقدم در موشکی خدمت کرده بود بلکه در آخرین سال زندگی‌اش و در اوج درگیری کشور با کرونا برای ساخت واکسن نیز تلاش کرد. تلاشی که بعد از شهادتش جان خیلی‌ها را نجات داد.

کتاب شنبه آرام از زبان همسر این سردار بزرگ عرصه علم نوشته شده است. سرداری که آمریکایی‌ها او را صندوقچه اسرار صنعت هسته‌ای ایران می‌دانستند. کتاب از لحظه شهادت شروع می‌شود و سپس به عقب بازمی‌گردد تا به زندگی دشوار و مخفیانه خانواده شهید فخری زاده بپردازد. عشق چیزی است که در تک‌تک کلمات کتاب می‌توان آن را پیدا کرد. شنبه آرام از مردی می‌گوید که نگاه عمیق او، به زندگی معنای دیگری داده بود. کسی که به معنای واقعی خستگی را خسته کرده بود! 

 

17- از اتم تا بی‌نهایت: اولین شهید هسته ای

مسعود علی‌محمدی اولین فارغ‌التحصیل دکترای فیزیک ایران و اولین شهید هسته‌ای است. همان‌طور که افراد کثیری در تحصیل مسیر ایشان را تکرار کردند. بعد از 22 دی 1388 دانشمندان زیادی از شهید علی محمدی الگو گرفتند و شهادت را انتخاب کردند. دانشجویان و اساتیدی که ثابت کردند دانشگاه و علم هم می‌تواند پلی به‌سوی شهادت باشد.

شهید علی محمدی سال‌ها با شهید فخری زاده همکاری کردند. این رفاقت بود که گره بسیاری از مشکلات کشور را باز کرد.

روایت کتاب از اتم تا بی‌نهایت از دوران کودکی همسر شهید علی محمدی شروع می‌شود. در این کتاب با شخصیتی آشنا می‌شویم که قرار است در آینده مردی را تا معراج همراهی کند! همسری که ازخودگذشتگی‌ها و همراهی‌های او مسعود را تبدیل به استاد علی محمدی کرد! 

 کتاب از اتم تا بی‌نهایت اولین روایت، از زندگی دانشمند شهید علی محمدی است. در این کتاب، علاوه بر بُعد علمی و پژوهشی زندگی او، با جنبه‌های خانوادگی، اخلاقی و عشق عمیقش به همسر و فرزندانش نیز آشنا می‌شویم. خواندن این کتاب به ما یادآوری می‌کند که فقط در صورتی برنده مسابقه زندگی می‌شویم که همیشه به دنبال رسیدن به بی‌نهایت باشیم!

 

18- استاد: پدر دانشجویان

هرکدام از ما در حال طی کردن مسیری در زندگی خود هستیم. خواندن زندگی‌نامه افراد کاملی که این راه را طی کرده‌اند برایمان مثل چراغ‌های جاده می‌ماند. گاهی این مسیر به حدی تاریک و هولناک می‌شود که اگر این چراغ‌ها نباشند ما چاره‌ای جز توقف نداریم. 

مسیر تحصیل، علم‌اندوزی، دانشگاه و خدمت علمی به کشور آن‌قدر دره‌های عمیقی دارد که هر لحظه غفلت، ما را به قعر یکی از آن‌ها می‌کشاند. ناامیدی، روزمرگی، بی‌مهری دیگران، گم کردن هدف و...

استاد شهریاری نمونه یک استاد و دانشمند کامل است که علم برایش تبدیل به حجاب نمی‌شود و او را دچار غرور و بی‌تفاوتی نسبت به اطرافیانش نمی‌کند. استادی که مثل یک پدر با دانشجویانش همراه می‌شود و به رشد آن‌ها اهمیت می‌دهد.

کتاب استاد مجموعه دویست خاطره از همراهان، دانشجویان و خانواده شهید شهریاری است. بیشترین تمرکز کتاب بر عملکرد و رفتار استاد در دانشگاه است. خواندن این خاطرات ما را با یک استاد واقعی آشنا می‌کند.

 

19- اینجا بدون تو: بابای زینب

اینجا بدون تو جزء معدود کتاب‌هایی است که خانواده شهدا خودشان دست به قلم شده‌اند و از زندگی با شهیدشان نوشته‌اند. محبوبه بلباسی همسر شهید محمد بلباسی و مادر چهار فرزند در کتاب اینجا بدون تو از زندگی‌اش نوشته است. زندگی که پر از دل‌تنگی، صبوری و از همه مهم‌تر عشق است. خانواده‌ای که شباهت‌های زیادی با خانواده‌های دیگر دارد و البته تفاوت‌های عمیق و مهم.

محمد قبل از شهادتش هم بیشتر وقت‌ها در خانه نبود. محبوبه سه فرزندش را بزرگ کرد. وقتی محمد در اردوی جهادی بود و زینب فرزند چهارمش را به دنیا آورد، وقتی حتی پیکر محمد هم به آغوش خانواده برنگشته بود…

 ارتباط بی‌واسطه بین خواننده و همسر شهید جملات کتاب را تأثیرگذارتر کرده است. شاید برای اولین بار یک همسر شهید از اختلاف‌های زندگی مشترکشان می‌گوید. خانم محبوبه بلباسی توانسته است حق قلمی که به دست گرفته است را به‌جا آورد. او کلمه را می‌شناسد و می‌داند چه طور آنچه در قلب دارد را با خواننده‌اش شریک شود.

 

سخن پایانی

گاهی در زندگی دلمان برای یک هم‌نشین خوب و باوفا تنگ می‌شود. احساس می‌کنیم آدم‌های دور برمان آن‌طور که باید در رفتارهایشان صادقانه نیستند. دلمان یک رفیق واقعی می‌خواهد کسی که بشود به او تکیه کرد. کسی که دنیا صداقت و وفایش را دستمالی نکرده باشد. این‌طور مواقع شهدا بهترین کسانی هستند که می‌توانیم به آن‌ها پناه ببریم.
زندگی شهدا به ما نشان می‌دهد که هنوز هم کسانی هستند که با وجود زندگی در همین زمانه و دنیا، آلوده آن نشده‌اند. هر کدام از ما با توجه به سبک زندگی‌مان و زمان و مکانی که در آن واقع شده‌ایم با یکی از شهدا بهتر می‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. بهترین راه این است که بگردیم و شهید خودمان را پیدا کنیم. در این جست‌وجو با شهدای مختلفی آشنا می‌شویم. در این مسیر تفاوت‌ها و شباهت‌های سبک زندگی، اخلاقیات و مسیر هر شهید درس‌های زیادی برایمان خواهد داشت. در دنیای پرهیاهو کنونی، خلوت کردن با کسی که توانسته است به معشوقش برسد مطمئناً ما را به مفهوم عشق نزدیک‌تر می‌کند.

در پایان از شهدایی که به بهانه این نوزده کتاب از آن‌ها یاد کردیم می‌خواهم که دستمان را بگیرند و حیات همراه با عشق را به ما بیاموزند. اجازه ندهند تعلقاتمان زمین‌گیرمان کنند و در بزنگاه، انتخاب‌های زندگی مسیر را اشتباه برویم.