محمد حمزه زاده که از بیست و دوسالگی برای بچههای این سرزمین نوشته حالا دوباره قلم دست گرفته و یک مجموعه خوش آب و رنگ منتشر کرده است. او در گفتگویی بیان کرد پس از اینکه متوجه شد قفسه کتابفروشیها و نمایشگاههای کتاب پر از آثار ترجمهای برای کودکان و نوجوانان است، تصمیم گرفت مجموعه تازهای داستان با الهام از آثار کهن این سرزمین بنویسد.
مجموعه پنج جلدی «قصه های شیرین دلستان و گلستان» نتیجه دغدغه نویسنده و سالها تجربه نویسندگی است. با دیدن عنوان کتاب شاید گمان کنید این مجموعه مثل بسیاری مجموعههای دیگر بازنویسی حکایتهای قدیمی برای نسل جدید است. گرچه ریشه همه این داستانها به فرهنگ کهن ایران و اسلام باز میگردد اما تمام داستانها تازه و جدید هستند. ماجراهای این پنج جلد در دو روستای دلستان و گلستان می گذرد. مردم دلستان به کار کوزه گری مشغول هستند. کوزههایی که آوازهشان در همه جهان پیچیده و مردم گلستان هم توی کار دارو گیاهی هستند. زبان داستانها ساده و متناسب کودکان پنجم و ششم دبستان است. نویسنده تلاش کرده محتوای داستانها با الهام از افسانههای ایرانی و شرقی هستند. حالا این مجموعه در پنج جلد به قلم آقای محمد حمزهزاده با تصویرگریهای چشمنواز حسن عامه کن منتشر شده و کودکان شما میتوانند داستانهای کوتاه و شیرین این دو سرزمین را بخوانند.
این مجموعه شامل آثار زیر است:
۱.خطری برای جمال
۲.چوپان و پلیس
۳.پناهگاه آهو
۴.راز درخت شاه توت
۵.دزدان گنج
برشی از کتاب پناهگاه آهو را میخوانید:
آقا جهانگیر گفت: «آمده ام آهو را نجات بدهم. داروی او دست من است.»
جمال بلند شد و گفت:« مرد و مردانه اگر میخواهی نجاتش بدهی، دنبالم بیا.»
بعد دوید و به اتاقی رفت که یک تنور داخل آن بود. آقا جهانگیر به حیاط دوید و از کنار زین ،اسبش بقچهای را آورد و خودش را به آهو رساند. آهوی وحشتزده با چشمهای لرزان گوشه ی اتاق خوابیده بود و قلبش تندتند میزد آقا جهانگیر مثل یک پزشک با تجربه، مقداری آب گرم خواست و زخم آهو را شست و با دارویی که آورده بود، آن را بست. عمو داراب که تا آن لحظه فقط تماشا میکرد گفت: «چی شده جهانگیر؟ چه بر سر تو و این آهو آمده؟»
آقا جهانگیر گفت:« روی این آهو را بپوشانید. من شب را باید کنارش بمانم. فردا صبح تعریف میکنم.»
نظرات