جلد هفتم از مجموعه هشت جلدی قصههای شیرین دلستان و گلستان با عنوان هفت برادر چاه کن، کودکان و نوجوانان را سوار بر ماشین واژهها به روزگار کهن ایران میبرد و در میانه افسانهها و داستانسراییهای گذشتگان لذتی چشیدنی را تصویر میکند. دلستان روستایی است در پای «بلند کوه» که مردمان با صفایش از خاک خوب سرزمینشان کوزه میسازند. آوازه کوزههایشان دروازههای هفت شهر را پشت سر گذاشته و روزی بسیاری را برای آنها به ارمغان آوردهاست. مردم گلستان هم از نعمتهای پشت «بلند کوه» روزی میخورند. از آب چشمههای روستای گلستان گلهایی میروید که به خوبی مردمانش. غصهها و قصههای مردم دلستان و گلستان شنیدن دارد.
هر جلد این مجموعه از چند داستان کوتاه تشکیل شدهاست که با تصویرگری ساده و جذابی سعی در انتقال یک مفهوم اخلاقی، تربیتی یا معنوی دارد. اگرچه این داستانها برگرفته از اساطیر و داستانهای کهن مشرق زمین هستند، اما صرفا بازنویسی گذشتگان نمیباشند. به علاوه کوتاه بودن داستانها مطالعه آنها را برای نوجوان ساده میکند.
داستانخوانی فوایدی بسیاری برای کودکان و نوجوانان دارد. مثل: تقویت قدرت بیان عواطف و احساسات، تحریک قوه خلاقیت، تقویت اعتماد به نفس و . . . . جدای از این موارد داستانهای دلستان و گلستان حامل فرهنگ ایرانی-اسلامی هستند که در بستر کلمات بر ذهن خواننده حک میشوند.
این مجموعه انتخاب درستی برای پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان است. همچنین در جمعخوانی و اجرای نمایشها میتوان از این مجموعه بهره برد.
پیروز گفت: «خدا برکت بدهد. امر دیگری؟»
حکیم گفت: شیب قناتها طوری است که قدر معینی باید کنده شوند. برای همین نشانی گذاشتهایم که بیشتر و کمتر کنده نشوند. شما در مسیر راه آب هرجا به کوزهای رسیدید، آن را بردارید و دیگر نکنید. در مسیر کارتان باید سه کوزه پیدا کنید و تحویل دهید.»
برادران با شنیدن اسم کوزه بین خودشان زمزمه کردند. حکیم گفت: در کوزهها چیز با ارزشی نیست اما قرار ما این باشد که اولاً نشکنند و بعد آنها را در بسته به آقا زمان تحویل دهید.
پیروز گفت: «به روی چشم کوزهها لب به لب سکه هم باشند، مال صاحبشان هستند. ما چشمی به آنها نداریم.
نظرات