کتاب «خطری برای جمال» نوشته محمد حمزه زاده اولین جلد از مجموعه قصههای شیرین دلستان و گلستان است. در این کتاب ماجراهایی جذاب از دو اهالی دو روستا را میخوانیم. مردم دلستان به کار کوزهسازی و کوزهفروشی مشغول هستند و مردم گلستان مزارع خود را با چشمههای جاری از کوه سیراب مینمایند و گل پرورش میدهند. قصههای این مجموعه در بستری ایرانی-اسلامی رقم میخورد و تلاش دارد فرهنگ اصیل این مرز و بوم را در قالب حادثههای جالب و کوتاه به کودکان بیاموزد. هر گوشه از ایران عزیزمان تلفیقی است از منش ایرانی و اخلاق اسلامی که در ترکیب یکدیگر به پیراهنی زیبا بدل گشتهاند که به تن تمام مردم مینشیند. به عنوان نمونه در اولین داستان ماجرای مرد کوزهگری را میخوانیم که ناگهان متوجه میشود که کوزههایش ترک برمیدارند و نگران است این مساله باعث از بین رفتن آبرو و نابود شدن اعتبارش شود. اما حکیم به کمکش میآید و جلوی این فاجعه بزرگ را میگیرد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
عطارباشی عجله داشت لقمهای از سفره برداشت و بیرون رفت. ساعتی بعد وقتی عطارباشی داشت روی زخم حاج باقر داروی گیاهی میگذاشت حاج باقر گفت:«روزگار را ببین از دیشب تا صبح در انتظار شما چشم روی چشم نگذاشتیم اما قسمت این بود که اول به داد عمو شیروان برسید» عطارباشی خواست به شوخی بگوید:«معنای انتظار را هم فهمیدیم!» اما نگفت پدرش از او خواسته بود همیشه و در همه حال ملاحظهی مریض را بکند و حرفی نزند که او را برنجاند. پس لبخندی زد و گفت: «حالا که به خیر گذشت اما واقعیت این است که خانواده ی عموشیروان هم منتظر بودند و هم آماده اگر آن قدر که منتظر شده بودید، آماده میشدید، کارتان زودتر راه میافتاد.»
نظرات