نقد و بررسی کتاب بینوایان

محمدجواد میرسجادی
مدت مطالعه ۱۰ دقیقه
دسته بندی: نقد و بررسی
نقد و بررسی کتاب بینوایان نقد و بررسی کتاب بینوایان

عشق، جرم، فقر و انقلاب؛ این‌ها چهار کلیدواژه و چهار ستون اصلی رمانی هستند که بیشتر از یک قرن و نیم از انتشار آن می‌گذرد و در طول این زمان نه‌تنها از یادها نرفته، که غنی‌تر و ارزشمندتر هم شده است. کتاب بینوایان یکی از آن آثار بی‌عیب و نقص است که یکی در تمام دنیا اولین تجربۀ رمان‌خوانی را برای میلیون‌ها نفر رقم زده است. داستان این کتاب از ژان والژان شروع می‌شود که بعد آزادی از زندان تغییری اساسی می‌کند و با راه‌اندازی کارخانه‌ای موفق، شهردار شهر کوچکی می‌شود. شهری که از قضا فانتین و ژاور هم در آن حضور دارند؛ مادر کوزت -که بعداً به مهم‌ترین شخص در زندگی ژان والژان تبدیل می‌شود- و بازرس تیزبین پلیس که در تمام طول داستان بین دستگیری این محکوم سابق یا نادیده گرفتن قانون با خودش در چالش است. فانتین که از شدت فقر و بی‌سرپناهی به روسپی‌گری روی آورده، تا آخرین نفس‌ها به دخترش کوزت فکر می‌کند و با خیال این‌که او حمایت تناردیه‌ها را دارد، تمام دار و ندارش را برای آن‌ها می‌فرستد. از سمت دیگر کوزت تحت غیرانسانی‌ترین و زشت‌ترین رفتارها از حقوقش محروم شده و با بدترین مراقبت‌ها و کمترین غذاها به کنیزی خانواده تناردیه در می‌آید. ژان والژان که هویتش توسط بازرس ژاور فاش شده بود، پس از گذراندن چند سال حبس دوباره، به مسافرخانه می‌رود و طبق قولی که داده بود کوزت را از چنگ تناردیه و زن و دخترانش نجات می‌دهد.

سال‌ها می‌گذرد و پسر جوانی که بر سر عقاید سیاسی با پدربزرگش به مشکل خورده، از زندگی مرفه دست می‌کشد و برای تحصیل رشته حقوق، از قضا دقیقاً به همان محلی می‌رود که کوزت نوجوان به همراه پدرخوانده‌اش ژان والژان، حالا سال‌هاست با آرامش در آن زندگی می‌کنند. ماریوس به کوزت دل می‌بندد و همزمان با باور به اینکه تناردیه پدرش را در جنگ نجات داده، نسبت به ژان والژان نگاه منفی پیدا می‌کند. انقلاب مردمی بالا می‌گیرد و جوان عاشق‌پیشه به همراه گروه دانشجویان فعال سیاسی، تا پای جان در برابر نیروهای پادشاهی ایستادگی می‌کنند. پس از اینکه ژان والژان از جان ژاور می‌گذرد و گلوله می‌خورد، ماریوس او را به دوش می‌کشد و از لوله‌های فاضلاب فراری می‌دهد؛ جایی که به شکل عجیبی با تناردیه روبه‌رو می‌شود و تکه‌ای از لباسش پیش او باقی می‌‌ماند. اینجا پایان کار ژاور است؛ جایی که بین اخلاق حرفه‌ای و اخلاق شخصی به نتیجه‌ای نمی‌رسد و پریدن در رودخانه را راهکار شرافت‌مندانه‌تری می‌بیند. در آخرین قسمت داستان، سرنوشت طوری رقم می‌خورد که تناردیه برحسب اتفاق به دست خودش حقیقت را پیش ماریوس افشا می‌کند و با این کار، هم رذالت خودش فاش می‌شود و هم ماریوس می‌فهمد که در تمام این مدت تا چه اندازه دربارۀ ژان والژان در اشتباه بوده است. کوزت بالاخره طعم خوشی را می‌چشد و در کنار پسری که دوستش دارد، زندگی مشترک را آغاز می‌کند. والژان آخرین لحظات زندگی مشقت‌بار و تلخش را در کنار تنها دخترش و نامزد او می‌گذراند، سرمایۀ انبوهی که اندوختۀ کل عمرش بود را به آن‌ها می‌بخشد و برای همیشه چشم‌هایش را می‌بندد.

دوســت داریـد ایـن کتاب را داشته باشید؟
بینوایان (جلد اول) بینوایان (جلد اول)
ویکتور هوگو | محسن سلیمانی
%۱۰
۲۴۷,۵۰۰ تومان

مضمون و درون‌مایۀ کتاب بی‌نوایان

دربارۀ شاعرانگی و عمق زیرلایه‌های اجتماعی و تفکر روشنی که در صفحه به صفحۀ بی‌نوایان می‌بینیم، حرف‌های زیادی برای گفتن وجود دارد. وقتی می‌فهمیم که ویکتور هوگو 15 سال از زندگی‌اش را وقف نوشتن یکی از آثارش کرده، آن وقت است که نگاهمان نسبت به آن تغییر می‌کند. وقتی می‌دانیم که نویسنده بخش زیادی از زندگی‌اش را پای نوشتن و ویرایش و طرح کردن داستان گذاشته، می‌توانیم مطمئن باشیم آن کتاب شبیه هر چیز دیگری که تابه‌حال خوانده‌ایم نیست؛ خصوصاً ویکتور هوگو که از جوانی فعالیت سیاسی می‌کرد و بهترین کتاب‌هایش از جمله همین بی‌نوایان را هم در تبعید نوشت.

برای بررسی محتوای کتاب اولین چیزی که به چشم می‌آید، روند چرخشی داستان است؛ انگار نویسنده با لبخندی صبورانه پشت پردۀ نمایش نشسته و با نگاهش به همۀ شخصیت‌ها می‌گوید: «نوبت تو هم می‌رسد!». این یکی از هنرمندانه‌ترین وجوه داستان است که شاید در نگاه اول به درون‌مایۀ آن ارتباطی نداشته باشد. ممکن است بگوییم این ساختار و عناصر داستانی هستند که با چینش درست و به موقع، شخصیت‌ها را در زمان و مکان متفاوت، با موقعیت‌های آشنا مواجه می‌کنند. اما در واقع یک اثر هنری اصیل، به این دلیل اصالت دارد که بین ساختار تکنیکی داستان و محتوای فلسفی و اخلاقی آن تفکیکی قائل نمی‌شود؛ بلکه اجازه می‌دهد هردو در تلاقی با یکدیگر اتفاق بیفتند و فوت کوزه‌گری ویکتور هوگوی افسانه‌ای هم همین است. هر اسمی که بخواهیم می‌توانیم روی آن بگذاریم؛ «کارما، سرنوشت، عمل و عکس العمل» یا... هرچه که باشد این کتاب طوری آن را به تصویر می‌کشد و سر بزنگاه‌هایی آن را به صورت خواننده می‌کوبد که به خودش می‌آید و می‌بیند این نزدیک‌ترین تصویری است که از زندگی واقعی در ذهن دارد.

بنابراین پیام اخلاقی ویکتور هوگو در این کتاب واضح است: «هرچه کنی به خود کنی»؛ و زیباست که هیچکس را نه تقدیس می‌کند نه تکفیر. نه ژان والژان که قهرمان اصلی داستان است کاملاً بی‌گناه به زندان افتاده و این سختی‌ها را متحمل شده؛ و نه تناردیه که انقدر پست و حقیر است در داستان به عنوان شیطان معرفی می‌شود. برچسب «بی‌نوایان» در ظاهر به امثال ژان والژان، فانتین و کوزت نسبت داده می‌شود؛ اما هرچه در قصه جلوتر می‌رویم، باز به سرحدّ اندیشه‌های نویسنده نمی‌رسیم. می‌خواهیم بدانیم چه کسی این وسط واقعاً بی‌نواست اما افق‌های فکری او در جای دیگری سِیر می‌کند. او فقر را به بی‌رحمانه‌ترین شکل تصویر می‌کند و به عواطف خواننده آسیب می‌زند؛ اما نه برای جلب توجه و اشک ریختن، برای اینکه یک قدم ما را جلوتر ببرد و نشانمان بدهد فقری که واقعاً از آن حرف می‌زند، اول در فکر و قلب مردم اتفاق می‌افتد و بعد در جیب‌هایشان. جهل مردم نسبت به جامعه و خودشان از یک طرف، و استقبال حکومت از این ناآگاهی و پافشاری بر آن برای حفظ قدرت و ثروت از سمت دیگر، دو قطب ویرانگر پدیده‌ای هستند که در بی‌نوایان پدید می‌آید؛ اتفاقی که البته باز هم تماماً شرّ مطلق نیست و قانون دنیاست برای محکوم کردن مردم به آزادی.

ژان والژان از پدر روحانی که کمکش کرده دزدی می‌کند، فانتین فرزندش را به غریبه‌ها می‌سپرد، ژاور به خودش اجازۀ پیش‌داوری می‌دهد و تناردیه از خانوادۀ خودش هم سوء استفاده می‌کند. این‌ها بازنمود همان فقر فرهنگی و فکری است؛ فقری که البته نویسنده با تاکید دائمی و فراوان بر گرسنگی اقتصادی، نشان می‌دهد که یک‌طرفه نیست. از سمت دیگر حکومت فرانسه توسط امثال ملکه مری آنتوانت اداره می‌شود که وقتی به او گفتند مردم نان برای خوردن ندارند، پرسیده بود که خب چرا شیرینی نمی‌خورند؟! طبقۀ حاکم در این دوره، که کلمۀ «بورژوازی» معنی خود را از آن‌ها گرفته، انسان‌هایی منفعت‌طلب و انحصارگرا بودند که برای حفظ تراکم ثروت و قدرت در بین خانواده‌های خود از هیچ کاری دریغ نمی‌کردند. به همین دلیل هوگو در ساختار رمان خود فقر اقتصادی را به‌کار گرفته و از دل آن به فقر فکری و کمبود سواد و تحصیل در جامعه می‌پردازد. برای همین است که در پایان داستان، بی‌نوایان تمام کسانی هستند که در این داستان حضور دارند و هر شخصیتی به نوبهۀ خود سهمی در این بی‌نوایی مشترک دارد.

دوســت داریـد ایـن کتاب را داشته باشید؟
بینوایان (جلد دوم) بینوایان (جلد دوم)
ویکتور هوگو | محسن سلیمانی
%۱۰
۳۴۲,۰۰۰ تومان

بررسی فنی کتاب بی‌نوایان

از مفاهیم و درون‌مایه‌های داستان که بگذریم، به قلم شخصی و سبک بی‌نظیر ویکتور هوگو می‌رسیم. سبک قصه‌گویی بی‌نوایان کلاسیک است و با روایت خطی پیش می‌رود؛ اما ویکتور هوگو جزو نویسندگانی است که در تحول ادبی و شکوفایی مکتب رمانتیسم در فرانسه و در اروپا اثر مستقیم و پررنگی داشته است. یکی از مهم‌ترین بداعت‌های او در نوشتن، خلق شیوۀ «واقعیت خیالی» بود؛ روشی که تا قبل از او کسی به این شکل و با این سطح از خلاقیت، آن را به‌کار نبرده بود. در این تکنیک ویکتور هوگو عناصر داستانی‌اش را در زمان و مکان موردنظرش خلق می‌کند و واقعیت تاریخی خودش را به آن‌ها می‌بخشد؛ به این معنی که عناصر جهان واقعی را با نمادگرایی اغراق‌شده‌ای ترکیب می‌کند. او در خلق شخصیت‌هایش پیشینه‌ای کامل و طولانی را از شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم کشورش در نظر می‌گیرد و برای پایان قصه‌اش، نتیجه‌گیری حساب‌شده‌ای را تنظیم می‌کند. به این ترتیب، پیام انتهای داستان روشن خواهد بود و مخاطب در آخر قصه به نوعی از کشف و روشن‌گری از طریق هنر می‌رسد؛ چطور؟ این‌گونه که شخصیت‌ها هرکدام مسیر و جاده‌ای برای رسیدن به آن مقصد پایانی می‌شوند و ویکتور هوگو برای اینکه بتواند چنین شخصیت‌هایی خلق کند، هرکدام از آن‌ها را به عنوان نمادی از چالش‌ها و معضلاتی در نظر می‌گیرد که در زمان خودش وجود دارد و از نظر او جامعه را به چنین وضعیتی کشانده است.

هوگو استاد استفاده از احساسات واقعی‌اش در تار و پود داستان است. مشخص است کسی که زمان به این زیادی را به نوشتن یک کتاب اختصاص می‌دهد، هدفی بسیار بلندمدت‌تر و ماندگارتر از نویسنده‌ای دارد که تنها می‌خواهد داستان سنت‌شکنی بنویسد و شهرتی به دست بیاورد. به همین دلیل با صرف وقت کافی، اجازه می‌دهد افکار و احساساتش به اندازه لازم در میدان جولان بدهند و خمیرمایۀ کارکترها را بسازند. در تعامل با همین انسان‌ها، نویسنده محیط و فضایی را می‌سازد که در ظاهر سهل اما در عمل ممتنع است؛ یعنی با ساده‌ترین المان‌ها، سخت‌ترین اثر را خلق می‌کند. به تبع آن ریتم داستان در هرجایی که لازم باشد سرعت می‌گیرد، راوی هر قسمتی را که نیاز باشد سریع‌تر رد می‌کند و هرجایی که فکر می‌کند باید به تفصیل شرح بدهد، وقت کافی را به آن اختصاص می‌دهد.

بی‌نوایان یکی از شاهکارهای ادبیات اروپاست که هر کسی با خواندنش یک تجربۀ منحصربه‌فرد از ادبیات و هنر به دست می‌آورد. این تجربه به شکل یک احساس در خواننده می‌ماند و به قول یک هنرمند بزرگ، تازه بعد از پایان داستان است که می‌توانی بفهمی این یک اثر هنری واقعی بود؛ چون تازه شروع می‌کند به ریشه دواندن در ذهن و احساسات و وجود انسان. شما این رمان را در چند سالگی خواندید؟ در طول داستان چه حدس‌هایی درمورد پایان آن داشتید؟ آیا حس خواندن بی‌نوایان شبیه هیچکدام از رمان‌های دیگر بوده است؟