کتاب طاعون اثر جاودان آلبر کامو، با ترجمهای دقیق و هنرمندانه از محمدجواد فیروزی و نشر نگاه، یک سفر فکری و فلسفی است که ما را در دل بحرانی انسانی و جهانی قرار میدهد. داستان این رمان، که در شهری به نام وهران، در الجزایر دهه ۱۹۴۰ اتفاق میافتد، داستانی از طاعون مرگباری است که شهر را درگیر میکند و انسانها را با مرگ، بحران و پوچی روبهرو میسازد. کامو با قلمی بیهمتا، از معضلات بشری در برابر بحرانها سخن میگوید، و چگونه انسانها در مواجهه با تهدیدات جهانی همچنان میتوانند کرامت انسانی خود را حفظ کنند.
در این رمان، وهران به یک میکروسکاپ تبدیل میشود که از آنجا میتوانیم به بحرانهای بزرگتری همچون جنگ جهانی دوم، فاشیسم و بیماریهای همهگیر نگاه کنیم. طاعون نه تنها نماد یک بیماری مرگبار است، بلکه استعارهای از فساد و فروپاشی انسانیت و تمدن است. کامو با دستمایه قرار دادن این بحران، همزمان به جستوجوی معانی انسانی و فلسفی میپردازد. از دکتر برنار ریو، پزشکی که در تلاش است تا از گسترش طاعون جلوگیری کند، گرفته تا دیگر شخصیتها که هرکدام در شرایط بحرانی واکنشهای متفاوتی نشان میدهند، شاهد این خواهیم بود که در بحرانهای جهانی، انسانها چگونه با خود و یکدیگر روبهرو میشوند.
ترجمه محمدجواد فیروزی در این اثر، نه تنها امانتداری کامل از روح و زبان کامو را حفظ کرده، بلکه پیچیدگیهای فکری این رمان را به زبان فارسی منتقل کرده است. این ترجمه بهخوبی توانسته همذاتپنداری خوانندگان فارسیزبان با جهان پیچیده و دردناک کامو را میسر سازد.
طاعون، فراتر از یک روایت صرف از یک بیماری، به یک بیانیه فلسفی تبدیل میشود که از درون آن میتوان مفهوم مقاومت و مبارزه با پوچی را استخراج کرد. کامو در این رمان، در دل تراژدیای بزرگ، به ما یادآوری میکند که حتی در تاریکترین لحظات، انسانیترین ویژگیمان، یعنی امید و همدردی، میتواند چراغی برای مسیرهای نجات باشد.
کتاب طاعون را به افرادی که به فلسفه و ادبیات وجودی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم. این رمان برای کسانی که به جستوجوی معنای زندگی، مقاومت در برابر سختیها و کشف درون خود هستند، اثری ضروری است. همچنین برای آنانی که میخواهند درک عمیقتری از بشریت و بحرانها پیدا کنند، طاعون یک راهنمای فکری است.
رویدادهای شگفتی که موضوع بحث این گاه شمار است، در سال هزار و نهصد و چهل ..... در شهر و هران رخ داد. از دید عموم این رویدادهای کمابیش نامتعارف در جایی که جایگاهشان نبود اتفاق افتاد. چراکه و هران در نگاه اول، شهری عادی و یکی از توابع و فرمانداری های فرانسوی در ساحل الجزایر است.
باید اعتراف کرد خود شهر زشت و بدقواره است. چشم اندازی آرام دارد و مدتی وقت لازم است تا آدم بتواند تشخیص دهد چه ویژگی ای آن را از دیگر شهرهای تجاری نقاط گوناگون جهان متمایز میکند. مثلاً چگونه میشود شهری را بی کبوتر و درخت و باغ تصور کرد که در آن نه صدای بال زدن پرنده ای و نه خش خش برگ درختی را میتوان شنید؟ مخلص کلام؛ مکانی بی بو و خاصیت تنوع فصلها را تنها از آسمان آنجا می توان تشخیص داد. رسیدن بهار را فقط میتوان از کیفیت هوا یا سبدهای گلی که گل فروشان دوره گرد از حومه های شهر می آورند خبردار شد؛ و این بهار بهاری است که آن را در بازارها جار میزنند و میفروشند در طول تابستان خورشید خانه های کاملاً خشکیده را به آتش میکشد و سطح دیوارها را از خاکستری تیره میپوشاند و کسی نمیتواند تابستانش را مگر در پناه سایه کرکره های بسته سر کند. در پاییز بر عکس سیل گل ولای به راه می افتد. اما تنها در زمستان است که می توان انتظار روزهای خوش آب و هوا را داشت.
نظرات