کتاب شهر فرنگ اروپا، شاهکار کمنظیر پاتریک اوئورژدنیک، نویسندهی چکتبار ساکن فرانسه، با ترجمهی درخشان خشایار دیهیمی از سوی نشر ماهی منتشر شده است. این اثر در نگاه نخست ممکن است کتابی مختصر درباره تاریخ قرن بیستم بهنظر برسد، اما آنچه درونش رخ میدهد، فراتر از یک تاریخنگاری معمولی است: روایتی طنازانه، چندلایه، و بیرحمانه از یکی از پرآشوبترین دورههای تاریخ بشر.
اوئورژدنیک، با زبانی سرشار از طعنه، ایجاز و بازیهای زبانی، چرخدندههای تاریخ اروپا را زیر ذرهبین میبرد و بدون اینکه از وقار ظاهری تاریخ عبور کند، آن را تا مرز یک کارناوال دیوانهوار به تصویر میکشد. تاریخ در این کتاب، به مثابه یک *شهر فرنگ* است؛ جعبهای پر از تصاویر متحرک، متناقض، تلخ و گاه مضحک که در برابر چشمان خواننده یکییکی عبور میکنند: از جنگهای جهانی تا اردوگاههای مرگ، از ایدئولوژیهای نجاتبخش تا پروژههای ناتمام روشنفکری، از شعارهای بزرگ تا پایانهای ناامیدکننده.
نویسنده، با نگاهی بیطرف اما تیز، نشان میدهد که چطور انسان قرن بیستم، با وجود همه پیشرفتها، در برزخ میان خرد و جنون، امید و ناامیدی، دستوپا زده است. هر صفحهی این کتاب، صحنهای از تئاتر بزرگی است که قهرمانانش، ملتها و ایدئولوژیها هستند و قربانیانش، حقیقت، اخلاق، و گاهی خود انسان.
ترجمهی خشایار دیهیمی به این کتاب روحی تازه بخشیده است. او نه تنها شوخطبعی تلخ اوئورژدنیک را بهخوبی به فارسی منتقل کرده، بلکه توانسته با حفظ لحن طعنهآمیز و گاهی سرد اثر، آن را برای خوانندهی ایرانی خواندنی، روان و گیرا سازد.
شهر فرنگ اروپا برای آنهایی که به تاریخ علاقه دارند، اما از روایتهای خشک و بیروح خستهاند، گنجینهای بینظیر است. این کتاب در سال ۱۳۹۴ منتشر شد و پیشتر موفق به دریافت جایزه کتاب سال جمهوری چک شده بود.
اوئورژدنیک نه تنها وقایع را بازگو میکند، بلکه با چیدمانی هنرمندانه از واقعیت و شوخی، خواننده را مجبور میکند دوباره به «واقعیت» بیندیشد. شاید به همین دلیل است که این کتاب، با وجود حجم کمش، در ذهن خواننده ماندگار میشود. *شهر فرنگ اروپا*، یادآور این نکته است که تاریخ، برخلاف تصور، همیشه جدی و عقلانی پیش نرفته؛ گاهی حتی مضحک، بیمنطق و ترسناک بوده است.
به علاقهمندان تاریخ، اندیشه، و کسانی که میخواهند با نگاهی تازه، طنازانه و عمیق، تاریخ پرتناقض قرن بیستم اروپا را بازخوانی کنند. این کتاب برای کسانی است که میدانند پشت ظاهر وقایع، همیشه حقیقتی ساده و روشن پنهان نیست.
کمونیست ها و نازی ها میگفتند ضروری است جهانی را بنیاد نهاد که با نظم طبیعی امور مطابقت داشته باشد. مورخان و انسان شناسان بعدها گفتند که کمونیسم و نازیسم اعتقاد به انقلاب را جایگزین باورهای مذهبی کردند و مردم هم با همین انگیزه ها از آنها حمایت کردند، که قوی ترینشان این احساس بود که آنها جزو برگزیدگانی هستند که سرنوشت بشر از این پس به دست آنهاست. نازی ها معتقد بودند که جهان هماهنگ آینده متشکل از افراد قدرتمند از خود گذشته ای خواهد بود که همبستگی کافی خواهند داشت و نفع مشترک و شباهت همه ی آنان سد سدیدی خواهد بود در برابر انحطاطی که اومانیسم و روشنگری جهان کهن را گرفتارش کرده بودند. از سوی دیگر کمونیست ها فکر میکردند در جهان جدید همه ی شهروندان می توانند به یکسان جای هم باشند و مردم یک کل یکپارچه ی تجزیه ناپذیر را شکل دهند و هیچ کس نفع شخصی نخواهد داشت چون همه چیز اشتراکی خواهد بود و همین مانع از سقوط به ورطه ای خواهد شد که منافع شخصی طبقات حاکم جهان کهنه را به آن کشانده بود. و نازی ها و کمونیست ها هر دو میگفتند باید به رعب افکنی متوسل شد، چون این یگانه راه قرین موفقیت برای جنگیدن با دموکراسی است که همه چیز را به تباهی می کشاند و افراد را تا بدانجا میرساند که یا همجنس گرا شوند، یا آنارشیست، یا انگل یا شکاک یا فردگرا یا الکلی، و غیره. و آنها مردم را علیه این انگل ها و شکاکها و الکلی ها تحریک میکردند و حتی در روسیه ی کمونیست بچه های الکلی ها را وا میداشتند هر یکشنبه در میدان اصلی شهر رژه بروند در حالی که نوشته ای بر گردنشان آویخته بود بدین مضمون: «پدر دست از نوشیدن بردار من هم میخواهم جایگاهم را در جهان جدید پیدا کنم.» در آلمان نازی الکلی ها می بایست دور میدان اصلی شهر بچرخند با این نوشته ی آویزان بر گردنشان: «من مزدم را صرف نوشیدن کرده ام و چیزی برای خانواده ام باقی نگذاشته ام.» و وقتی که الکلی ها خودشان را اصلاح نمیکردند به اردوگاه های کار اجباری فرستاده می شدند تا در آنجا برای خیر همگان کار کنند. در آلمان بر سردر اردوگاه های کار اجباری نوشته شده بود کار شما را آزاد میکند و بر سر در اردوگاه ها در شوروی نوشته شده بود: «با عزم راسخ کار کن تا طرحاجرا شود. و کمونیستها به جای سلام یا صبح به خیر می گفتند و درود بر کار، چون فکر میکردند کار مهم است و اگر همه کار کنند، کمونیسم در سرتاسر جهان به پیروزی خواهد رسید و کسانی که به جای «درود بر کار میگفتند روز به خیر یا سلام و.... مظنون به حساب می آمدند و همسایگانشان میگفتند آنها میهن پرست نیستند.
نظرات