کتاب رابینسون کروزو اثر جاودانهی دانیل دفو، از ماندگارترین آثار ادبیات کلاسیک جهان است که نخستینبار در سال ۱۷۱۹ منتشر شد و از آن زمان تاکنون الهامبخش نسلهای متعددی از خوانندگان بوده است. این داستان پرماجرا و عمیق، زندگی جوانی به نام رابینسون کروزو را روایت میکند که در پی سرپیچی از خواست خانوادهاش، در مسیر دریا و ماجراجویی قرار میگیرد. اما طوفانی سهمگین سرنوشت او را تغییر میدهد؛ کشتیاش غرق میشود و او در جزیرهای متروک گرفتار میشود. آنچه آغاز یک فاجعه به نظر میرسد، به تدریج به فرصتی برای بازآفرینی تبدیل میشود. دفو با نثری زنده و توصیفاتی دقیق، تلاش کروزو برای بقا، مواجههاش با طبیعت بکر و روند خودسازیاش در دل انزوا را بهشکلی نفسگیر تصویر میکند.
این رمان نهتنها داستانی ماجراجویانه است، بلکه تأملی فلسفی بر مفاهیمی چون اراده انسانی، خودکفایی، رابطه انسان با طبیعت و تحولات معنوی است. رابینسون کروزو در تنهایی خود با چالشهای جسمی و روانی متعددی روبهرو میشود و در این مسیر، به نگرشی تازه نسبت به زندگی، ایمان و مسئولیتهای فردی دست مییابد. شخصیت «جمعه»، بومیای که در میانهی داستان وارد میشود، ابعاد فرهنگی و اجتماعی روایت را گسترش میدهد و زمینهای برای تأمل در باب استعمار، تفاوتهای فرهنگی و روابط انسانی فراهم میکند.
ترجمهی مهشید مجتهدزاده با نثری روان، دقیق و وفادار به روح ماجراجویانه و اندیشهورز داستان، این اثر کلاسیک را به مخاطب فارسیزبان نزدیک کرده است. این نسخه از کتاب با جلد شومیز و در قطع جیبی توسط نشر پنجره و در ۸۸ صفحه منتشر شده است. «رابینسون کروزو» کتابی است برای آنها که به داستانهای الهامبخش، بقا، تحول و ادبیات کلاسیک علاقهمندند؛ داستانی که گرچه قرنها از زمان نگارش آن گذشته، هنوز هم با طراوت و تأثیر خود، خواننده را به سفری درونی و بیرونی فرا میخواند.
این کتاب را به علاقهمندان ادبیات کلاسیک، داستانهای بقا و خودسازی پیشنهاد میکنیم. همچنین برای کسانی که به روایتهای پرمعنا و ماجراجویانه با لایههای فلسفی علاقه دارند، انتخابی ارزشمند است.
از میان دفتر خاطراتم ژوئن به ساحل رفتم و یک لاک پشت بزرگ پیدا کردم این اولین لاک پشتی بود که میدیدم انگار این موضوع فقط از بدشانسی خودم بود و به لاک پشتها ربطی نداشت. شاید اگر در جای دیگری از جزیره بودم هر روز میتوانستم صدها لاک پشت صید کنم.
۱۷ ژوئن امروز وقتی لاک پشت را می پختم در شکمش شصت تخم پیدا کردم از زمانی که به این جزیره ی ترسناک آمده بودم چیزی به جز گوشت بز و پرنده نخورده بودم برای همین این لاک پشت بهترین و خوشمزه ترین غذایی بود که در زندگی ام خورده بودم
۲۱ ژوئن بیماری ترس از مرگ و شرایط بد باعث شد تا برای اولین بار بعد از ماجرای کشتی دعا کنم و نماز بخوانم اما آن قدر گیج و منگ بودم که به سختی میتوانستم بفهمم دارم چه میگویم.
از چهارم تا چهاردهم جولای که دوران نقاهتم را میگذراندم گاهی تفنگ به دست پیاده روی میکردم بیشتر از ده ماه بود که در این جزیره ی رنج آور بودم هیچ راه نجاتی نبود و مطمئن بودم پای هیچ انسانی هرگز به چنین جایی نرسیده است. حالا با داشتن یک خانه ی امن بزرگترین خواسته ام این بود که جزیره را کامل بگردم و ببینم چه چیزهایی میتوانم پیدا کنم.
نظرات