همۀ ما موقع تصمیمگیری برای مهمترین انتخابهایمان دچار سرگردمی و تردید میشویم. ما میخواهیم گزینهای را انتخاب کنیم که تمام نکات مثبت را در خود داشته باشد و حتی کوچکترین نقصها هم برایمان به شکل اغراقآمیزی آزاردهنده میشوند. در میان مهمترین تصمیمات زندگی، انتخاب حرفه و آیندۀ شغلی نیز در تمام دنیا به چشم میخورد؛ جایی که بسیاری از آدمها بدون اطلاعات کافی و با یک انتخاب اشتباه، فرصتهای زیادی را از خود میگیرند.
کتاب «مسیر شغلی» که در مجموعۀ «کتاب همراه مدیران» منتشر شده، برای رفع همین دغدغه قدم برمیدارد و خواننده را مجاب میکند که انتخاب یک مسیر درست برای ساخت آیندهای روشن، نیازمند صرف مقادیر قابل قبولی از وقت و تفکر است. این کتاب از جایی آغاز میکند که خواننده هنوز در آن دچار چندگانگی است؛ یعنی مرکز علایق و خواستهها. برای اینکه بدانیم چه شغلی هم برایمان معنادار است، هم در آن استعداد داریم و هم درآمد خوبی را به همراه دارد، لازم است فاکتورهای متعددی را کنار هم بچینیم و بررسی کنیم. این کتاب در وهلۀ اول به ما کمک میکند نیازهای خود را بشناسیم و برای رسیدن به آنها حرکت را آغاز کنیم. قدم دوم جایی است که باید به مفاهیم ذهنی خود برگردیم و معنای شخصی خود از موفقیت را بازتعریف کنیم. حالا وارد مرحلۀ آگاهی میشویم و با شناخت علایق، تواناییها، مهارتها و ارزشهای خود، به یک تصویر شفاف از خواستههای خود به عنوان یک کارشناس میرسیم. «جیمز والدروپ» و «تیموتی باتلر» در این کتاب با تکیه بر سالها تجربۀ مشاوره و تدریس در حوزۀ مدیریت و رهبری، یک نقشۀ راه مشخص و اصولی را به کسانی که میخواهند در آیندۀ حرفهای و مسیر شغلی خود بازنگری داشته باشند، ارائه میکنند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«امروزه هر فردی، چه کارمند یک شرکت باشد و یا کارآفرینی که کسبوکار خود را اداره میکند، و چه در آغاز زندگی حرفهای خود باشد و یا در اواخر آن، باید تواناییهای خود را بسط و گسترش داده و از حیطۀ گستردهای از مهارتها بهره گیرد. مدیران میانی بیش از همه آثار مسطحسازی سازمانی را تجربه کردهاند. برای نمونه مسئولیتها و نقش مدیران چنان تغییر کرده است که دیگر نمیتوان تعریف دقیقی از عنوان مدیر ارائه داد. به دلیل موج برکناریها و تغییر ساختارها در دهههای اخیر، بسیاری از مدیران کار خود را از دست دادهاند یا مسئولیتهایشان به شکل نهچندانخوشایندی تغییر کرده است. این شرایط حتی برای باثباتترین مدیران نیز سخت بوده است، اما روی دیگر سکّه را نیز باید دید. با تغییر ساختار سازمانها، فرصتهای جدیدی نیز برای رشد پدید آمده است که تا چند سال پیش به فکر کسی هم خطور نمیکرد. شما میتوانید در این دوران تغییرات نقش فعالی داشته باشید، اما چطور؟ از راه در دست گرفتن مسئولیت رشد حرفهای خود؛ بدان معنا که پیوسته مشخص سازید میخواهید در گام بعدی چه کاری انجام دهید و چه چیزی را یاد بگیرید و سپس مسیری را طی کنید که دقیقاً منجر به رسیدن به آن فرصتها و کسب آن دانش شود. به علاوه، رشد حرفهای لزوماً به این معنا نیست که باید همواره درپی تغییر شغل باشید یا مانند کسی که تازه در جستجوی کار است به دنبال حرفۀ ایدهآل خود باشید؛ بلکه میتواند به معنای افزایش رضایتتان از نقش فعلی و پیشرفت در مسیر حرفهای باشد که در آن قرار دارید. این عمل نسبت به انجام مکرّر یک کار در طول سالهای متمادی، بسیار سالمتر و هیجانانگیزتر است و شما را برای شرکتتان به کارمندی بسیار باارزشتر بدل خواهد ساخت.»
نظرات