مجموعه دو جلدی نگاهی کوتاه به تاریخچه روشنفکری در ایران به همت استاد شهریار زرشناس نگاشته شده است. این اثر در جلد اول خود به پیدایش روشنفکری در ایران و نسل اول روشنفکران مشروطه اشاره میکند و جلد دوم نسل دوم روشنفکران مشروطه، روشنفکران پهلوی در دوره اول و دوم و همچنین روشنفکران پس از انقلاب را ذکر میکند و به واکاوی اندیشههای آنها میپردازد.
این مجموعه در جلد اول خود روشنفکری را در زبان عامیانه بررسی میکند و آن را مترادف خوش فکر بودن، داشتن فکر باز و نظایر اینها میداند. پس از این به سراغ بررسی عمیق و تحلیلی-تاریخی روشنفکری میرود. در تعریف تخصصی، روشنفکری بیانگر یک جهتگیری و جریان تاریخی-فرهنگی تجسم روح مدرنیته و جهاننگری «عصر روشنگری» است.
فصل اول کتاب با ماهیت و پیشینه روشنفکری در غرب آغاز میشود و آن را مولود رنسانس و تجسم جهاننگری مدرن میداند. با به تمامیت رسیدن تفکر اومانیستی در غرب و به ویژه پس از هگل و ظهور رویکرد نیستانگارانه آرتور شوپنهاور و فردریش نیچه و گسترش امواج بحرانزده انحطاط پسامدرن، روشنفکری به عنوان تجسم جهانبینی عصر روشنگری، گرفتار انحطاط و تزلزل گردید.
حال نوبت به ویژگیهای کلی روشنفکری و غربزدگی شبهمدرن در ایران میرسد. بدین منظور باید کار را از دوره آغازین تمدن ایران باستان شروع کرد. پس از این فصل دوم کتاب نگاهی کوتاه به ایران قاجاری در عهد ناصرالدین شاه میاندازد. عدم شناخت جدی از ماهیت تفکر و تمدن غربی و غلبه احساس ضعف و مرعوبیت در مقابل آن در طیفی از نیروهای دولت قاجار به همراه فعالیت مداوم دولتمردان وابسته مروج تجددگرایی و ناکامیهای متعدد سیاسی و اقتصادی، زمینه را برای نحوی پذیرش و اقتباس سطحی و مقلدانه از غرب مدرن و انفعال توام با ستایش و مجذوبیت نسبت به آن فراهم می آورد. در پایان فصل دوم پس از ارائه تعریف دقیقی از غربزدگی شبه مدرن، شاخهها و گرایشهای کلی کاست روشنفکری ایران را بازگو میکند.
فصل سوم کتاب به طور ویژه بر دوران مشروطه تمرکر دارد و اندیشههای روشنفکران نسل اول مشروطه از قبیل میرزا عسگرخان افشار ارومی، میرزا ابوالحسنخان ایلچی، میرزا صالح شیرازی، فرخخان امینالدوله غفاری و حسینقلی آقا را واکاوی میکند.
جلد دوم این جستار در چهار فصل تدوین شده است که در هر فصل خود روشنفکران دوره دوم مشروطه، دوره پهلوی اول، پهلوی دوم و روشنفکران پس از پیروزی انقلاب را برشمرده و اندیشههای آنان را بازگو کردهاست. عبدالکریم سروش و داریوش شایگان از جمله روشنفکران پس از پیروزی انقلاب هستند. سروش با نظریات خود مبنایی تئوریک برای تفسیر التقاطی دین پدید میآورد که دین و احکام دینی را تابع عقل اومانیستی و مشهورات عصر مدرن مینماید. داریوش شایگان نیز پس از خروج از ایران علیه انقلاب اسلامی سخن گفت و انقلاب را مفهومی هگلی دانست. بر مبنای این دیدگاه انقلاب اساسا ذاتی غربی دارد و هیچ تناسبی با مفاهیم اسلامی ندارد. لذا حتی به کاربردن واژه انقلاب اسلامی تهی از معنا و مفهوم است، چه برسد به اینکه بخواهد در عمل بر مبنای دستورات اسلام اجرایی شود.
این اثر تجربهای جامع و مختصر از جریان روشنفکری ایران را بازگو میکنند و پایههای شکلگیری آن را نقد و بررسی مینماید. به ویژه در بستر تاریخ به نقش روشنفکران در پیشبرد اهداف سیاسی دولتمردان اشاره میکند.
علوم سیاسی و اجتماعی، تاریخ، جامعهشناسی، فلسفه همه و همه در این جستار گرد هم آمدهاند. اگر شما هم در پی چنین موضوعاتی هستید این کتاب را ورق بزنید.
عدم شناخت جدی از ماهیت تفکر و تمدن غربی و غلبه احساس ضعف و مرعوبیت در مقابل آن در طیفی از نیروهای دولت قاجار، به همراه فعالیت مداوم دولتمردان وابسته مروج تجددگرایی و ناکامیهای متعدد سیاسی و اقتصادی، زمینه را برای نحوی پذیرش و اقتباس سطحی و مقلدانه از غرب مدرن و انفعال توأم با ستایش و مجذوبیت نسبت به آن فراهم میآورد.
نظرات