کتاب فریب خورده تصادف به قلم نیکلاس طالب و ترجمه بهروز قیاسی را انتشارات آریانا قلم منتشر ساخته است.
نسیم طالب فریب خورده تصادف را در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد کتاب با استقبال فراوان روبه رو شد و مجله فورچون آن را در فهرست هوشمندانه ترین کتابهای تاریخ در کنار آثار بزرگی چون ثروت ملل آدام اسمیت نظریه عمومی اشتغال بهره و پول جان مینارد کینز و کاپیتالیسم سوسیالیسم و دموکراسی جوزف شومپیتر قرار داد به این ترتیب این کتاب سرآغازی شد بر مجموعه آثار طالب درباره مفهوم عدم قطعیت و نقش پنهان شانس در زندگی و بازار به باور مترجم که از علاقه مندان پروپاقرص آثار طالب است کتاب حاضر همچنان خواندنی ترین اثر در میان آثار او به حساب می آید.
کتاب حاضر ترکیبی است از دو شخصیت متفاوت از یک سو، متخصص جدی مفهوم عدم قطعیت که در طول زندگی حرفه ای اش تلاش کرده فریب امور تصادفی را نخورد و احساسات برآمده از نتایج احتمالاتی را کنترل کند از سوی دیگر، انسانی با علاقه بی پایان به هنر عاشق ،ادبیات، کسی که حاضر است با کمال میل فریب هر مهملی را بخورد مشروط بر اینکه پیراسته ،ناب خلاقانه و با سلیقه باشد. به باور من انسان از فریب تصادف در امان نیست. تنها راه چاره ما این است که این فریب را به لذتهای هنری محدود کنیم.
کتاب حاضر ترکیبی است از دو شخصیت متفاوت از یک سو، متخصص جدی مفهوم عدم قطعیت که در طول زندگی حرفهای اش تلاش کرده فریب امور تصادفی را نخورد و احساسات برآمده از نتایج احتمالاتی را کنترل کند از سوی دیگر، انسانی با علاقه بی پایان به هنر عاشق ،ادبیات، کسی که حاضر است با کمال میل فریب هر مهملی را بخورد مشروط بر اینکه پیراسته ،ناب خلاقانه و با سلیقه باشد. به باور من انسان از فریب تصادف در امان نیست. تنها راه چاره ما این است که این فریب را به لذت های هنری محدود کنیم.
آنان که به دنبال فهمیدن نقش پنهان شانس در زندگی و بازار هستند.
می گویند بیشتر آدمها یادشان میماند که کجا و کی تحت تأثیر ایده ای درخشان قرار گرفتند. شاعر سیاستمدار و متدین پل کلاودل به خوبی به خاطر می آورد پای کدام ستون کلیسای جامع نوتردام به مذهب کاتولیک (مجدداً) ایمان آورد. من هم به طور مشابهی به یاد دارم که در کجای ساختمان انتشارات باریز و نوبل در تقاطع خیابان هجدهم و خیابان پنجم در سال ۱۹۸۷ تحت تأثیر جرج سوروس ۵۰ صفحه از کتاب جامعه باز را خواندم و با جوش و خروش باقی کتابهای پوپر را خریدم که مبادا تمام شود و دیگر گیر نیاید. این اتفاق در اتاق انتظاری نه چندان پرنور که با بوی تند نم پر شده بود افتاد و من به خوبی آن افکار وحی مانندی را که به ذهنم هجوم آورده بودند به خاطر میآورم.
نظرات