نیما اکبرخانی تریلرنویسی است که از اتفاقات اخیر خاورمیانه داستانهای مهیج و خواندنی درمیآورد. او در این سال ها با دستمایه قرار دادن جنگ سوریه و حضور آدمهای مختلف در این جنگ با انگیزههای متفاوت رمانهای اثریا و عزرائیل را نوشته است. در جلد اول کتاب عزرائیل با شخصیتی به نام علی علیزاده آشنا شدیم که ردپایش در اتفاقات خونین و پیوستهای دیده میشد. کهنه سربازی که از زمان جنگ ایران و عراق حضور داشته و حالا در بیابانهای سوریه ماموریتهای شخصی خودش را انجام میدهد.
حالا در کتاب «روزهای تاریک» به سراغ ماجرای فرعی میرویم که گرچه علیزاده در آن نقش موثری ندارد اما قصه این کتاب هم بی ربط به این آدم مرموز نیست. این اثر با دستگیری نیروی نظامی شروع میشود که حالا در زندان تصمیم گرفته گذشته خودش را با نوشتن خاطرات مرور کند. او جوانی تهرانی است که در آغاز شورشهای سوریه با برادرش تصمیم میگیرند به صورت غیرقانونی به کشور سوریه بروند و خود را به نیروهای مقاومت برسانند. این اتفاقات در دورهای میافتد که ایران هنوز به شکل رسمی حضور نظامی خود را اعلام نکرده و این دو جوان در واقع مجرمین جنگی هستند که حالا باید در زندان امنیتی رابطه خود با علی علیزاده را گزارش دهند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
باز حرف تو حرف اومد و از بحث اصلیمون منحرف شدیم. داشتم میگفتم با صبر میشه روی همه رو کم کرد مطمئن باش. الآن من با صبر کردن و البته یک سری کارهای دیگه که برات یواش یواش میگم روی همه رو کم کردم. راستش ناخواسته افتادم توی یک داستانی که شاید خیلی غریب باشه و شاید غیر قابل باور حق میدم بهت اگر همهش رو نتونی باور کنی اما یادت باشه اگر باورت نشد بین دو راه صحیح یکی رو انتخاب کن یا باور کن یا دهنت رو ببند و برای کسی تعریف نکن. این که آدم پدرش رو به خالی بندی و حرف مفت زدن متهم کنه، قطعاً راه نیست بی راهه ست.
دیدگاه خوانندگان
دیدگاه شما چیست ؟