کتاب استاد تمام به قلم لعیا رزاقزاده و منتشر شده توسط انتشارات روایت فتح، به زندگی شهید مسعود علیمحمدی، دانشمند هستهای ایران، میپردازد. این اثر با نگاهی صمیمی و مستند، از زبان همسر شهید، به روایت زندگی شخصی و حرفهای او میپردازد و تصویری انسانی از این شخصیت علمی و انقلابی ارائه میدهد. شهید مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران، در عرصههای علمی و تحقیقاتی موفقیتهای چشمگیری داشت و نقشی برجسته در پیشبرد برنامههای هستهای کشور ایفا کرد. کتاب «استاد تمام» داستان زندگی او را از کودکی تا لحظهٔ شهادت روایت میکند و به فعالیتهای علمی و اجتماعیاش میپردازد. همچنین، به تهدیدها و فشارهای خارجی بر دانشمندان هستهای و سرانجام شهادت او در یک اقدام تروریستی اشاره دارد.
این کتاب بهخوبی بیان میکند که شهدا نه تنها در عرصههای نظامی، بلکه در جبهه علم و فناوری نیز به مبارزه برخاستند. تلاشهای شبانهروزی شهید علیمحمدی و دیگر نخبگان هستهای در راستای ارتقای سطح دانش کشور و تولید قدرت هستهای برای جمهوری اسلامی ایران، تحولی عظیم در علم و تکنولوژی ایران ایجاد کرد. این دانشمندان با فداکاری و دلسوزی، علم و فناوری را در خدمت کشور قرار داده و در برابر تهدیدهای جهانی ایستادند. آنان با وجود تمام فشارها و تهدیدها، راه خود را ادامه دادند و در نهایت به دست دشمنان قسمخورده این مرز و بوم به شهادت رسیدند. شهادت آنان نه تنها ضربهای به کشور وارد نکرد، بلکه میراثی گرانبها از دلیری و ایستادگی در برابر توطئهها برای نسلهای آینده به یادگار گذاشت.
این کتاب را به کسانی که به دنبال درک عمیقتری از زندگی و ایثار شهدا در حوزه علم و فناوری هستند، پیشنهاد میکنیم. همچنین، برای علاقهمندان به خاطرات حماسی و پایداری در برابر دشمن، «استاد تمام» انتخابی ارزشمند است.
خانوادگی بود و دور هم بودیم سفارش می کرد: «برای پذیرایی از مهمان، سخت نگیر که بهت سخت نگذره مهمانی ها را ساده برگزار می کردیم. اما ایام امتحانات مجردی می آمدند برای درس خواندن و رفع اشکال، حتی شب هم خانه ما می خوابیدند. این مواقع در حد سلام علیک هم با آنها برخورد نداشتم و اغلب می رفتم خانه مادرم که راحت باشند.
دیگر اواخر کارهای پایان نامه ارشد مسعود بود که من شروع کردم حرف بچه دوم را پیش کشیدن از من اصرار و از او انکار تا اینکه بالاخره راضی شد. با وجود ایمان و شیطنتهای او و کارهای دفاع مسعود سر بارداری خیلی اذیت شدم همان موقعها بحث عملیات مرصاد پیش آمد. مسعود هم اسمش را داده بود و قرار بود از طرف دانشگاه اعزام شوند که الحمد لله درگیری با منافقین چند روزه جمع شد و اعزام انجام نشد. اوایل آمدن مان به تهران هم یک بار آماده اعزام به جبهه بود که آن هم منتفی شده بود انگار مسعود برای روزهای دیگری نگه داشته شده بود.
نظرات