کتاب «سی و 3» داستان جوان ایرانی به نام امید است که ارشد مهندسی الکترونیک از دانشگاه شریف دارد و از طرف دانشگاههای معتبر جهان دعوتنامه دارد اما او بیشتر دوست دارد کاری برای وطن و مردم مسلمان انجام بدهد به همین خاطر بر روی تمام پیشنهادهای دنیایی چشم میبندد و دعوت حاج قاسم سلیمانی را میپذیرد. این اتفاق در سالهای پایانی دهه هفتاد رخ میدهد و او به یکی از فرماندهان سپاه در عرصه جنگ الکترونیک و ساخت پهپاد تبدیل میشود. او حضور موثری در جنگ سی وسه روزه حزب الله لبنان در مقابل اسرائیل دارد. جنگ مهمی که باعث شد اولین شکست بزرگ نظامی اسرائیل رقم بخورد و از جنوب لبنان عقب نشینی کند. اسرائیل پس از قبول آتش بس مجبور شد بابت دو اسیر نظامی که برای نجاتشان جنگی به راه انداخته بود، صدها اسیر لبنانی و فلسطینی را آزاد سازد. در این داستان که نویسنده جوان هاشم نصیری خیال و واقعیت را در هم آمیخته است تا نشان دهد چگونه جبهه مقاومت با اتکا به نیروی ایمان و تلاش مستمر توانسته بر ابرقدرتهای جهان سلطه یابد و سرنوشت منطقه را براساس خواست خود رقم بزند. گرچه در این راه تلاش جانبازیهای بسیار انجام شده و خون بزرگمردان بر زمین ریخته شده اما سرانجام فتح و نصرت خدا با مومنان است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
دوسه ساعت بعد همه مجاهدان صحبت از سختیهای جنگ احزاب و پیروزی در صورت صبر و استقامت میکردند اما در میدان رزم، ما هنوز تحرکی نداشتیم و ابتکار عمل در اختیار دشمن بود. وقت آن رسیده بود که یک شوک به دشمن وارد کنیم تا خودی نشان داده باشیم مانند عملیات وعده صادق، این بار نیز باید یک حرکت خاص و ویژه انجام میدادیم از طرفی ولادت حضرت زهرا (س) هم نزدیک بود و همه دوست داشتیم که از برکات این میلاد با سعادت بهرهای ببریم. با حاجی و حاج عماد به سمت ساحل رفتیم چند ناوچه از دور مشغول راه رفتن بر روی اعصاب رزمندگان و مردم بودند و هرازگاهی هم چند گلوله به خاک ما شلیک میکردند حتی اگر وضعیت به همین صورت باقی میماند و آنها پیشروی بیشتری نمیکردند باز هم ما را شکست میدادند چون در همین چند ساعتی که آمده بودند بر روحیه ساحل نشینان و مجاهدان تأثیر گذاشته بودند. از نظر دریایی امکانات نظامی ما صفر مطلق بود با دیدن ناوچههای آزاد و رهای دشمن در دریا حاجی گفت: هر طور شده باید ناوچههایشان را زمین گیر کنیم.
نظرات