کتاب راسپوتین اثر ادوارد راژینسکی با ترجمه بیژن اشتری از نشر ثالث، در قالب یک مجموعه دو جلدی، داستان شگفتانگیز مردی را روایت میکند که از دل روستایی دورافتاده در سیبری به مرکز قدرت در دربار نیکلای دوم رسید و نقشی سرنوشتساز، در آخرین سالهای سلطنت خاندان رومانوف ایفا کرد. راژینسکی، تاریخنگار برجسته روس، با تکیه بر آرشیوهای محرمانه، نامهها و خاطرات دستاول، چهرهای چندلایه و زنده از گریگوری راسپوتین ترسیم میکند؛ مردی که ادعای شفاگریاش، نفوذ شگرفی برایش در قلب ملکه الکساندرا و حلقه قدرت روسیه به همراه آورد.
کتاب، نهتنها زندگینامهای جذاب، بلکه نمایی ژرف از جامعه روسیه در آستانه انقلاب است. از نخستین ملاقاتهای راسپوتین با اشرافزادگان و روحانیون گرفته تا نفوذ چشمگیرش در سیاست و دربار، و نهایتاً ماجرای پر رمز و راز ترور در قصر پتروگوف، روایتها با ریتمی تند، مستند و در عین حال دراماتیک پیش میروند. راژینسکی، افسانه و واقعیت را بههم میآمیزد و با چیرهدستی، خواننده را وارد فضایی میکند که در آن مرز میان تقدس و فساد، خرد و جنون، قدرت و توهم پیوسته در نوسان است.
ترجمه بیژن اشتری با نثری روان و خوشخوان، همه ظرافتهای روایت را منتقل کرده و مخاطب فارسیزبان را بهخوبی در فضای پرالتهاب آن دوران غوطهور میسازد. این دو جلد با چاپی مجلل و صحافی شکیل توسط نشر ثالث منتشر شدهاند و تجربهای بینظیر برای علاقهمندان به تاریخ روسیه، زندگینامههای سیاسی، و تحلیلهای اجتماعی به شمار میآیند.
راسپوتین بیش از یک کتاب تاریخی است؛ تماشای زوال تدریجی یک امپراتوری از دریچه زندگی مردیست که برخی او را قدیس، و برخی شیطان میدانستند. این اثر شما را وامیدارد تا نهتنها به تاریخ، بلکه به ذات قدرت، فریب، ایمان و سقوط نیز دوباره بیندیشید. مجموعهی دو جلدی راسپوتین را میتوان یکی از خواندنیترین و پرکششترین روایتهای تاریخ معاصر دانست.
این کتاب را به علاقهمندان تاریخ روسیه، دربارهای سلطنتی و زندگینامههای پرکشش پیشنهاد میکنیم. اگر به دنبال روایتی مستند، پرتعلیق و چندلایه از قدرت، دسیسه و سقوط هستید، راسپوتین برای شماست.
در نوزدهم دسامبر ۱۹۱۶ درست پیش از کریسمس در آخرین دسامبر امپراتوری رومانف ، جنازه ای بر سطح رود مالا یانفکا در پتروگراد پدیدار شد یخ زده با صورتی لت و پار از همه عجیب تر دستانش بود دستان بسته جنازه به طرف بالا دراز بود. دلیلش هم این بود که این آدم فوق معمولی با وجودی که مضروب شده و به بدنش شلیک شده بود، هنوز در عمق آبهای یخ زده رود مالایانفکا زنده مانده و کوشیده بود زنجیرها و طنابهای بسته شده به دور دستانش را باز کند.
آن طور که در گزارش پلیس آمده است، آدم های زیادی با سطل و کاسه و فلاسک و ملاقه به طرف رود مالایانفکا هجوم آوردند تا از آبی که جنازه این مرد پرابهت در آن غوطه ور بود، اندکی بردارند. آنها می خواستند بدین ترتیب از قدرت عجیب و ماوراء الطبیعة مرد مرده که همه روسیه درباره اش شنیده بود برخوردار شوند.
نظرات