کتاب«گره استراتژی» به ما می‌گوید که رهبران چگونه استراتژیست می‌شوند؟

ریچارد روملت معتقد است که استراتژی نه هدف گذاری بلند و کوتاه مدت است، نه بودجه‌ریزی و برنامه‌های حفظ منابع انسانی، بلکه ذات استراتژی حل مسئله است. او می‌گوید لازمۀ استراتژیست شدن این است که افراد توانایی تشخیص گره مسئله را داشته باشند. چون رهبران زمانی به استراتژیست‌های کارآمدی تبدیل می‌شوند که به‌جای تمرکز بر اهداف، روی چالش‌ها متمرکز شوند و بتوانند گره چالش پیش‌روی کسب‎‌وکارشان را تشخیص بدهند. چالشی که هم بتوان بر آن غلبه کرد و هم بیشترین میزان پیشرفت را ایجاد کند.

روملت در کتاب گره استراتژی، چالش یا مساله سازمان را به یک کلاف درهم پیچیده و سردرگم تشبیه ‌می‌کند که بازکردن آن کار آسانی نیست! زیرا حل آن الگوی مشخصی ندارد! پیشنهاد مفهو‌می ‌روملت برای بازکردن کلاف، توجه و تمرکز بر گره آن است! آن قسمتی از کلاف که احیانا متراکم تر است و اگر باز شود ‌می‌تواند راهگشای حل بقیه قسمت‌ها باشد. از این جهت توجه این کتاب بر شناخت گره استراتژی است.

ریچارد رومِلت با ارائۀ مفهومی به نام «گره» و با ارائۀ‌ داستان‌هایی از تجربه‌های واقعی کسب‌وکارهای شناخته شده، افق جدیدی از نحوۀ اجرای استراتژی را به رویمان باز می‌کند.

جناب علیرضا خاکساری با ترجمه‌ای روان و جذاب، علاوه بر انتقال هر چه بهتر مفاهیم کتاب، لذت مطالعه را نیز به مخاطب هدیه می‌دهد.

در برشی از کتاب گره استراتژی می‌خوانیم:

به قول یک سخن حکیمانه ،قدیمی کلید استراتژی شرکت در بازی ای است که بتوانید پیروز آن باشید. البته زندگی مثل بازی نیست، مدیریت شرکت یا کشورداری هم بازی نیست ولی از اصل این حرف که بر جایی تمرکز کنید که می توانید در آن پیروز شوید نباید به سادگی گذشت یا فرض کرد که همیشه رعایت می‌شود.

افراد ممکن است روی برآورده کردن انتظارات اجتماعی، ظاهر مناسب مبارزه های سیاسی محلی خجالت زده نشدن یا معتاد شدن به لذت‌های سطحی تمرکز کنند افراد و سازمان‌ها شاید منابع عظیم و تلاش فوق العاده‌ای را صرف چیزی کنند که با توجه به گذشته‌شان از نظر خودشان یا دیگران، در آن «مهارت» دارند؛ یا به جای پافشاری بر موقعیتی که نوید بیشترین دستاورد را می‌دهد به ماندن در موقعیتی بازنده اصرار بورزند. تمرکز بر چنین مسائلی به عادت تبدیل می‌شود و وقتی به عادت تبدیل شد، ترک آن و انجام کاری ثمر بخش‌تر سخت‌تر می‌شود.

وقتی از طراحی یا انتخاب حرف می‌زنیم، اغلب یعنی کنار گذاشتن مسائل و خواسته‌های گوناگون و در عوض تمرکز بر کاری که بیشترین تأثیرگذاری را دارد. موسی مجید که بقالی کوچکی را در محله برانکس نیویورک اداره می‌کند، دقیقاً همین کار را کرد.