کتاب کبوترباز برج ایفل به قلم سید میثم موسویان رمانی از تاریکی به سمت نور است که روح تلاش و مبارزه را در دل خواننده زنده میکند. این رمان در یک زندان روایت میشود و تا حدودی ژانری معمایی جنایی دارد.
داستان از زندان شروع میشود و قهرمانی که از دالانهای تنگ و تاریک زندان روایت میکند. اما قهرمان ما خود زندانی نیست، که روانشناس زندان است. از دیدگاه او این زندانیها میتوانستند به جای قاچاق فروشی و دزدی، رمان بنویسند و جایزه ببرند. دکتر سوداگر وارد زندان میشود و نگاه خود را از افتاب لب دیوار میدزدد و به ساعت پشت دستش نگاه میکند. او هم منتظر گذر زمان است تا ساعات کاری خود را تکمیل کند. دکتر سوداگر مسئول تست اعتیاد زندانیان است. اما یک پرونده مرموز پای طاهرِ زندانی را به اتاق روانسناسی باز میکند. او میخواهد پرونده روانشناسیاش پاک بماند. ماجرا این پرونده به زنی میرسد که در بند زنان حبس میکشد. ماجرای زندانی این زن هم غجیب است. او خود اعتراف کرده که همکارش در خیریه را به قتل رسانده است. اما حقیقت چیست؟ آیا از این زندان نور طلوع میکند و زندانیها از تاریکیها به سوی نور حرکت خواهند کرد؟
رمان حاضر داستانی انگیزشی و محرک برای پیشرفت شخصی است، در حالی که با سبک معمایی و جنایی خود میتواند مخاطب را تا انتها به دنبال خود بکشاند.
جوانان، علاقهمندان به رمانهای جنایی و معمایی و دوستداران داستانهایی در حوزه توسعه فردی مخاطبان این رمان هستند.
یک راست هم رفتم سروقت رویا و بهش گفتم که هیچ لازم نیست برای من نقشهای طراحی کند و من دیگر به هیچ عنوان در مورد سوداگر از کسی سؤال نخواهم پرسید و به زودی هم گورم را از زندان و هر جایی که بویی از حقیقت به مشام برسد گم خواهم کرد. رویا هم تشویقم کرد و از من تشکر کرد که کارش را راحت کردهام و با رفتن من از زندان او هم میتواند از زندان خلاص شود. به من گفت شانس آوردهام که روش کاریاش با آقای طاهری معروف به جوجه فرق میکند و او خیلی به نرمش و ظرافت اعتقاد دارد. همین طور من شانس آوردهام که جوجه در این پرونده جدید به خاطر خشونتش بسیار محدود شده و در واقع نیروی رؤیا محسوب میشود؛ وگرنه تا حالا یک بلایی سرم آمده بود.
نظرات