کتاب پارابان به قلم مهدی زارع رمانی زنانه در فضای روستایی سمنان است که مخاطب را از دل حماسه و گویشهای محلی به فضای یک خانواده صمیمی و عشقی پاک میکشاند.
رمان پارابان با نام اَرمون آغاز میشود. اَرمون به زبان سمنانی به معنای آرزوست. پارا بر وزن دارا از اصطلاحات آب و ویژه شهر سمنان است. منظور از پارابان آبپخش کن ابتدای شهر است که حد و حدود پنج شریان اصلی آب شهر را با میزان مشخصی تعیین میکند. داستان نیز بر مسیر آب شکل میگیرد. داستان زنانه پارابان با تمام زنانگیها و لطافتها گره میخورد. ارمون سخت کوش در انتظار مادر شدن است اما چندی بعد به داغ فرزندش مینشیند و هر روز بر سر مزار فرزندش سوگواری میکند. داستان به سادگی و در فضای روزمره پیش میرود و گاهی جدالی بر سر آب و زمین در کویر سمنان شکل میگیرد و افت وخیزی جذاب و روستایی به داستان میبخشد. مثلا چنین میخوانیم:
«ارمون بغض و عصبانیت را در کلام خیرالنسا خوب میفهمد، اما حرفهای جهان برایش منطقیتر از دلسوزیهای خیرالنساست.»
برای درک سادگی یک زندگی روستایی در اوج صفا و صمیمت، برای درک لطافتهای زنانه یک روستایی که به روزگار زمخت مخدوش شده است، برای نشستن پای دلخوشیهای یک مادر.
بانوان، جوانان، علاقهمندان به زندگی روستایی و رمانهای حماسی.
تمام مسیرهای ورود آب به باغ را بستهاند. به تنه یکی دو درخت توت کنار جوبهای آب دست میکشد. مسیری طولانی را آمده زیر سایه چنار جوانی مینشیند. نمیداند چه اندازه دیگر باید برود تا بفهمد آب از کجا دیگر راهی به این جوب پیدا نکرده. سایهای روی دیوار روبرویش میافتد و تند میرود. سر بلند میکند. دسته بزرگی از طوطیهای سبز توی آسمان، مسیر مستقیمی را طرف پایین باغ پرواز میکنند. اعظم برایش گفته بود: «طوطی توی این شهر عزیزه نه برای قشنگیش برای طوطی خانم زن بهمن میرزا که از وقتی پا به خانه حاکم اون روزگار سمنان گذاشت خلق و خوی شوهرش تغییر کرد و مردم آرامش پیدا کردند؛ اما دریغ که عمر آدم های خوب اون قدرها هم بلند نمیشه».
نظرات