«قرار بی قرار» راوی خاطرات فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر باصلابت فاطمیون است.
این کتاب از نشر روایت فتح به قلم سیدهفاطمه افقه نوشتهشده تا با شهید مدافعحرم،شهید مصطفی صدرزاده بیشتر آشناشویم.
او که خاطرات عاشقانهاش را در کتاب «ایم تو مصطفی است» خواندهایم، اینک با نام جهادی «سید ابراهیم» در میدان مبارزه با تروریست به همه ما معرفی میشود.
مردی که تاثیر در مسیر ظهور آرمانش بود و شهادت پاداش این آرزو...
در بخشی از اثر نوشتهاند:
((با فریاد لبیک یا زینب (س) یک محور از محاصره را شکستیم و در قلب دشمن قرار گرفتیم. نه راه برگشتی بود نه می شد پیشروی کرد. سید من را صدا زد و گفت «به تکفیری ها بگو ما مسلمونیم و نباید آتیش به سر خودمون بریزیم. باید برای دفاع مردم مظلوم فلسطین سر اسرائیل بمب و خمپاره بریزیم.» این جملات را به عربی برایشان گفتم. تکفیری ها هم شروع به ناسزا گفتن کردند. بار دیگر سید ابراهیم چند آیه از قرآن برایشان خواند. یکی از تکفیری ها پشت بی سیم گفت «مگه شما مسلمانید؟» گفتم «بله ما مسلمانیم و رسول خدا پیامبر ماست و قرآن کتاب ما.» نفهمیدیم چه شد اما دشمن روستای جلوتر را هم تخلیه کرد و ما توانستیم با تعداد کم از محاصره دربیاییم.))
نظرات