کتاب چهل قلپ کار داستان نوجوانان و اولین درآمدشان را به جیبهای خالیمان دعوت میکند. مهدی پیرهادی به کمک تصویرگری رضا مکتبی توانسته داستانهایی کوتاه ولی واقعی از تلاش نوجوانان کشورمان در مسیر کسب درآمد، مصرف آن، قناعت و مدیریت مالی را بیان کند.
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: عبادت ده جز است که نه جز آن کار و تلاش برای به دست آوردن روزی حلال است.
پس ارزش ندارد که از دوران نوجوانی فرزندانمان را به کار کردن و مدیریت مالی دسترنجشان تشویق کنیم و این مهارت را به آنها بیاموزیم؟ کتاب چهل قلپ کار قرار است بر محمل داستان این نیاز را برآورده سازد، تا وقتی در سی سالگی از ما پرسیدند کارتان چیست جوابی درخور داشته باشیم.
شغلی که ما انتخاب میکنیم قطعا بر روی وضعیت اقتصادی خانوادهمان تاثیر مستقیم دارد. اینکه بماند، وضعیت فرهنگی و عاطفی خانواده را نیز تا حدود زیادی همین عامل مشخص میکند. اما نقطه شروع انتخاب یک شغل مناسب چه زمانی در ما شکل میگیرد؟ مهارت مدیریت دسترنجمان را چه زمانی باید بیاموزیم؟ در دوران نوجوانی. یعنی همان زمانی که ازمان میپرسند میخواهید چکاره شوید؟ و ما با بادی در غبغبمان میگوییم فضانورد! دکتر، مهندس و ... . پس باید از همان روزگار، با کتاب چهل قلپ کار، شروع کرد.
اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، باید بگوییم این کتاب را به همه نوجوانان چه دختر و چه پسر پیشنهاد میکنیم.
یوسف من را به رانندهها و کارگرها معرفی کرد. با هم چرخی بین دستگاهها زدیم، یوسف گفت: «ما باید پشت فینیشر حرکت کنیم.» خودش چیزی شبیه پارو برداشت به من گفت: «تو امروز نیا توی کار نگاه کن ببین میتونی انجام بدی یا نه». کامیون آسفالت را خالی میکرد توی فینیشر. فینیشر راه افتاد و آسفالت را پخش کرد توی جاده. یوسف و بقیه افتادند پشت سرش و برآمدگی ها را صاف کردند. از آسفالت بخار و دود بلند می شد. معلوم بود حسابی داغ است چند بار خواستم بی خیال پول درآوردن بشوم و برگردم قصر شیرین. تنبلی توی سرم حرف میزد پول میخوای چیکار؟ برو زیر کولر بخواب. آفتاب داغ و بوی آسفالت و صدای تلق تلق دستگاهها همه و همه انگار دست به دست تنبلی داده بودند که منصرفم کنند؛ اما ماندم.
نظرات