کتاب راز درازیلایی به قلم اعظم سبحانیان داستان دختر قد کوتاهی به نام پونه را روایت میکند که با مادربزرگ غرغرواش زندگی میکند. پونه با مادر بزرگش در بازار قدم میزد که به یک کتاب فروشی رسیدند. پونه کتاب سفید پشت ویترین را انتخاب میکند اما مادربزرگ کتاب آموزش قلاب بافی را برایش انتخاب میکند. پونه هم از مغازه بیرون میزند.
بعد از جلسه اولیا و مربیان اکثر دانشآموزان به کتاب دلخواهشان رسیدهبودند، الا پونه. پونه برای برداشتن تغذیهاش به کلاس برمیگردد. معلم روی تخته نوشته بود «داستانی بنویسید که خودتان شخصیت اولش باشید». کتاب فرمانروای سرزمین قد خورکها هم از کیف سارا بیرون زده بود. صدای سوت نماینده سالن آمد و پونه سریع کتاب را برداشت و در کیفش گذاشت. تمام مسیر برگشت به خانه را به شوق مطالعه کتاب دوید.
پونه تا نیمه شب مشغول مطالعه کتاب بود تا اینکه صدای مادربزرگ در اتاقش پیچید. «بگیر بخواب بچه!». نام قهرمان داستان فرمانروای سرزمین قدخورکها درازیلا بود. چقدر عجیب! پونه چندبار این اسم عجیب را تکرار میکند تا اینکه خانوم درازیلا با سرعت هر چه تمام با آن پاهای دراز و انگشتان کشیدهاش تمام اتاق پونه را پر میکند و به سقف اتاق میچسبد. درازیلا مثل غول چراغ جادو کنارش بود. او دیگه از قد کوتاهی هم خلاص شده بود. اما قدش هر یک ساعت، نیم سانت رشد میکرد و این آغازگر مشکلات پونه شد. به نظرتون پونه چجوری با مشکلاتش کنار میاد؟
این اثر کودکان را به دنیایی خیالی دعوت میکند تا قدرت تخیل خود را افزایش دهند. روحیه مسئولیتپذیری و حل مشکلات شخصی و کتابدوستی را نیز تقویت میکند.
کودکان 9 تا 12 ساله مخاطب این اثر هستند. علاقهمندان به داستانهای تخیلی نیز میتوانند در میان صفحات این کتاب شناور شوند.
-پونه گفت: «هوم داستان پسری که دستهایش یک وجب بود. گوشش شنوایی کم داشت. چشمهایش هم کمبینا بود و به خاطر همین مشکلات کارهایش به دوش دیگران بود. ولی تو کمکش کردی خیلی خوب از پس مشکلاتش بربیاید .... . اوه باورم نمیشود با پاهایش خوشمزه ترین غذاها را پخت و شد بهترین آشپز دنیا.
-اول تلاش خودش بود. هر موجودی حتی کرم خاکی هم تا خودش نخواهد هیچ اتفاقی برایش نمی افتد.
نظرات