پس از بحران مالی سال 2008 در آمریکا، کشورهای غربی زیادی به مشکل جدی خوردند و حتی بعضی از کشورها فاصلهای با فروپاشی نداشتند. عمیقترین بازتاب این اتفاق را میشد در خود شرکتهای آمریکایی دید و یکی از آثار آن، بیاعتمادی شرکتها نسبت به نوآوری بود. این گسل اقتصادی صاحبان و مدیران کسبوکارها را به غرایز اصلی خود برگرداند و همه میدانیم که در شرایط بحرانی، انسان از نوآوری صرف نظر میکند و تصمیمات کلاسیک را ترجیح میدهد.
کتاب «نتایج نوآوری باز» دربارۀ نوعی از نوآوری بحث میکند که نمونههای عظیمی از آن را در شرکتهای مشهور میبینیم. شرکت فیسبوک در ابتدای کار مثل یک خمیر بود که میتوانست به هر شکلی دربیاید؛ چرا که زاکربرگ و شرکایش رویکرد نوآوری باز را پیش گرفته بودند و این به معنای تأثیرپذیری این استارتاپ بینظیر از ایدههای خلاقانه، متدهای مدیریتی و الگوهای سازمانی خارج از تیم و فضای خود بود. اما پس از رکود بزرگ، این شرکت یکی از هزاران نمونهای بود که به شرکتی مثل اپل تبدیل شد؛ یعنی سازمانی که از ابتدا با رویکرد درونسازمانی برپا شد و محصولات، ایدهها و نوآوریهای خود را تنها از محیط داخل خود تأمین میکرد. این کتاب با نگاه به مسیری که حالا بیشتر از یک دهه سرنوشت شرکتهای بزرگ و کوچک آمریکا را دگرگون کرده، به سراغ نتایج این رویکرد میرود و به دنبال تحول آن است. «هنری چسبرو» با ارائۀ یک الگوی نوآوری تازه که جایگزین نوآوری باز نام دارد، تلاش میکند مدیران شرکتها را با انگیزۀ صرفهجویی در زمان و هزینهها، و با هدف سوق دادن بازار به خارج از فضای راکد کنونی، تشویق به ارتقای سازمان خود و دستیابی به ظرفیتهای کشفنشده کند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«اگر بناست شکاف میان انتظارات بالا از فناوری نمایی از یک سو، و نتایج ضعیف اقتصادی از سوی دیگر را پر کنیم، فرایندهای نوآوری نیاز به تغییر دارند. در گذشتهای نهچندان دور، نوآوری عمدتاً امری درونسازمانی بود. سفر از آزمایشگاه تا بازار در بیشتر موارد در درون چهاردیواری شرکت رخ میداد. آزمایشگاههای بل، پژوهشگاه آیبیام یا مرکز پژوهش پالو آلتوی زیراکس را در نظر بگیرید. هر کدام از این مراکز پژوهشی در حوزههایی از فناوری خطشکنی کردند.
تجاریسازی تمام این خطشکنیها هم در دل کسبوکار خود شرکت انجام میشد. اما در سالهای اخیر این رویکرد «همۀ کارها را خودت انجام بده» دیگر قابل ادامه نبوده است. ایجاد و تقویت تمام فرایندهای لازم برای موفقیت در بازار، هزینۀ زیادی برای سازمانها دارد. تکمیل این سفر زمان زیادی میطلبد؛ آن هم در شرایطی که سرعت تغییرات روزبهروز زیادتر میشود. ادامۀ پیروی از آن رویکرد قدیمی، تمام خطرات را بر دوش خودتان تحمیل میکند. همین ترکیب نامیمون هزینۀ زمان و خطر، سازمانهای زیادی را مجبور کرده است که رویکردشان به نوآوری را تغییر دهند. با رویکرد جایگزین، ترکیب بهتری از هزینههای درونی پایینتر، زمان کوتاهتر رسیدن به بازار و خطرات مشترک ارائه میشود. این رویکرد به «نوآوری باز» معروف است.
نوآوری باز پدیدهای نوظهور است. اگر پیش از سال ۲۰۰۳ این واژه را در گوگل جستوجو میکردید، جواب بهدردبخوری پیدا نمیکردید. اما اگر امروز گوگل را بکاوید، صدها میلیون صفحه به شما نمایش خواهد داد. دو پیمایش اخیر که روی شرکتهای بزرگ در آمریکای شمالی و اروپا انجام شده، نشان میدهد که ۷۸ درصد این شرکتها دستکم برخی از عناصر نوآوری باز را در عمل به کار گرفتهاند. نوآوری باز فقط در یک دهه، از هیچ به فراگیری رسیده است.»
نظرات