کتاب«من مریممقدس میخواستم» نوشته سید محمدرضا واحدی، رمانی است برای بیان تفاوت بین نسلی.
نوع تفکر و برخورد هر نسل با مسائل پیرامونی، به عوامل بسیاری بستگی دارد. نحوه تربیت خانواده، آموزش مدرسه، میزان دسترسی به فناوریهای نوین و تعاملات اجتماعی از جمله عواملی است که بین متولدین دهههای مختلف، تفاوت ایجاد میکند. دین و اعتقادات معنوی از آن دسته مسائلی است که فهم و اجرای آن توسط افراد بسیار چالش برانگیز بوده و آموختن مسائل دینی به نسلهای جدیدتر نیازمند فهم زبان و شرایط نسل جدید میباشد.
این کتاب به چالشهای مذهبی و دینی نسل حاضر میپردازد. در این کتاب، سه نسل حضور دارند و به هم پیوند میخورند و شاید نقطه جذاب ماجرا اینجا باشد که خواننده کتاب با جامعهشناسی و فرهنگ دوسه نسل آشنا میشود.
نویسنده در دل پرداخت به شخصیتهای جذاب داستان، این نکته را گوشزد میکند که با زبان دهه شصتیها و دهه هفتادیها نمیتوان با نسل امروز صحبت کرد، و هر نسلی ادبیات، اقتضائات و روانشناسی خودش را دارد و با هوشمندی و تکنولوژی خاص دوره خودش ارتباط دارد. داستان جذاب و شخصیتهای فکر شده داستان در عین حال که مخاطب را میخکوب و همراه خود میکند، نکات آموزندهای نیز به ایشان میآموزد.
خوش به حالش که میتواند این طور عمیق بخوابد. من که مدت هاست آرزوی یک خواب عمیق دارم. هیچ شبی خواب راحت ندارم همه اش خواب میبینم آن مردی دعانویس دارد تمام تنم را مثلاً متبرک میکند و رویم طلسم مینویسد. هر شب هم با احساس هرم نفسش که نشان از هیجانی شدنش دارد، از خواب می پرم و دیگر خوابم نمی برد. همه اش اصرار مامان بود که بروم پیشش تا اگر امیر بختم را بسته باشد، طرف بازش کند. آن روز که رفته بودم پیشش گفت یک دعایی دارم که کیمیاست. باید آن را با آب نیسان و زعفران و گلاب بر بدنت بنویسم تا مس وجودت طلا شود. بختت باز می شود و شوهری گیرت میآید که تا ابد پایش به زنجیر محبت تو بسته میشود. تا آمدم چیزی بگویم از من خواست مانتو را در بیاورم و تکمه های بالاتنه را باز کنم تا دعا را روی سینه ام بنویسد وقتی این حرفها را میزد دهانش آب افتاده بود و به سختی آن را قورت میداد. شیطان را در چشم هایش میدیدم؛ آن هم خود خود شیطان رجیم ا نمیدانم تا حالا چند زن و دختر را بدبخت کرده است. نمی دانم آیا زن و دختر ساده ای هم پیدا میشود که به حرف این شیطانها گوش کند. لابد هستند دیگر لابد عدش هم از ترس آبروریزی به کسی چیزی نمی گویند و آخرش هم هیچ.
نظرات