کتاب مرغان ابراهیم مجموعهای از روایتهای مکتوب در مورد سفر زیارتی اربعین است. هرساله میلیونها عاشق و دلداده اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تلاش میکنند تا خود را برای اربعین حسینی به کربلا برسانند و بر شکوه و عظمت این همایش سالانه بیافزایند. بسیاری از زائران این راه با پیاده روی از شهر نجف تا کربلا این عزای عالمگیر را به یک راهپیمایی اقتدار شیعیان بدل نمودهاند. سفری که سرشار از حوادث و ماجراهای ناب و فراموش نشدنی است که نشان میدهد این حرکت میلیونی نه به اراده انسانها بلکه با مدیریت خود حضرت در حال انجام است. ثبت وقایع و اتفاقات رخ داده در طول این مسیر یک وظیفه بسیار مهم بر دوش هنرمندان، شاعران و نویسندگانی است که این حماسه بزرگ را از نزدیک لمس کردهاند و با چشمان خود شاهدی بر این شور حسینی بودهاند. به همت خانه کتاب و ادبیات ایران چند تن از نویسندگان باسابقه و مجرب کشور روایت و خاطرات خود از این سفر را به قلم آوردهاند و مجموعه نوشتهها به همت و دقت خسرو باباخانی گردآوری شده و در این اثر تقدیم شما عزیزان گردیده است. هر کدام از ما آدمها مجموعهای از باورها، اندیشه ها و تجربیات هستیم که نگاه متفاوت به جهان داریم. از همین روی شما در این کتاب فرصت دارید تا در هر روایت از پنجرهای نو به تماشای این راهپیمایی بنشینید و هر پرنده این باغ به زبانی وصف خود را از این مسیر مهربانی و بندگی به شما عطا کند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
قدم زدیم شهر را. بخشی را با موتور رفتیم. از خیابانی که پیچیدیم گنبد حرم حضرت عباس (علیه السلام) پیدا شد از دور که دیدمش با همان اولین نگاه تمام خستگی تن از چشمهایم بیرون ریخت. رفتیم و سلام دادیم و راه کج کردیم سمت کشتی نجات که قربان سرعتش و وسعتش شلوغ بود اما نه آن قدر که نشود برویم داخل. چشمم به ضریح افتاد یاد سفر انتقال ضریح افتادم. جلو نرفتم نه توانش را داشتم نه امکانش بود. دستم را بلند کردم آقا ما وقتی میخواهیم سلام کنیم دست بلند میکنیم. هم برای اجازه گرفتن وقتی میخواهیم نشان بدهیم یک رنگیم و بی ریا کف خالی دستمان را نشان میدهیم. آقا ما وقتی گم میشویم هم دستمان را بلند میکنیم به امید این که بزرگتر یا راه بلدی ببیند و بگیرد. آقا دست گاهی خالی مان را بگیر.
نظرات