شهادت حاج قاسم سلیمانی در جان مردم ایران ولوله و شوری انداخت که در تاریخ این چهل سال انقلاب اسلامی تنها در رحلت امام خمینی (ره) سابقه داشته است. تشییع پیکر این شهیدان و یارانش در پنج شهر بزرگ ایران و همراه شدن میلیون انسان با سردار دلها نشان از آن داشت که هر کس برای خدا کار کند و جانش را در راه حفظ این خاک و دین بگذارد مردم او را ارج مینهند و او را همچون یک اسطوره تاریخی میستایند. در این لحظات پرشکوه از اتحاد ملی و غرور ملی هنرمندان نقش مهم و بزرگی را ایفا میکنند. آنها با نگاه دقیق و حماسهساز خود میتوانند این تصویر باشکوه را به یک قاب ماندگار بدل سازند که تا تاریخ تاریخ است بر صفحه روزگار بماند و آیندگان از داشتن چنین نیاکان بزرگی بر خود ببالند. میلاد عرفانپور که از شاعران برجسته و نامدار این سالهای کشورمان است و در رثای انقلاب و اسلام اشعار بسیار زیبایی سروده در همکاری با مکتب حاج قاسم سلیمانی اثری گردآورده که در هر صفحه آن عرض ارادت شاعری از این سرزمین به ساحت حاج قاسم است. بسیاری از شاعران این سرزمین که نام و آوازه بلندی برای خود دارند برای این اثر ابیاتی سرودهاند و با حال و هوای شخصی خود این اتفاق تلخ و در عین حال حماسی را با طبع زیبای خود نقش زدهاند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
قلم گرفتم به دستم اما هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم کلمه کلمه شورم اگر دلم واژه واژه جنگم
بگو که من هر چه شد می آیم به خود رها کن به خود می آیم
برای فتح احد می آیم می افتد این قله هم به چنگم
بگو که پر باشد از جنازه بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر اما برادرم را ندید دادم
شهید بودم شهید دادم نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکسته است گرچه از کین گمان مبر سرشکسته باشم
حماسه شرق با شکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم نخواستم بی خروش باشد
خدا کند باده نوش باشد، رفیق اگر میدهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم رسیده وقت نبرد اما
غبار را هم زدوده حتی برادرم قاسم از تفنگم
نظرات