مجله مدام دوماهنامه ادبیات داستانی است که در شماره ششم خود به سراغ طعم شیرین و شور یا حتی تلخ رفاقت رفتهاست. نویسندگان خوشقلمی چون یاسین حجازی، مکرمه شوشتری، مجید قیصری و نویسندگانی برون مرزی و فیلسوف چون اگنس کالارد، که در نشریاتی مانند نیویورکر و نیویورک تایمز ستون نوشتهاند، در این شماره حضور داشتهاند.
رفاقت مسالهای است که هر کسی طعمی متفاوت از آن را تجربه کردهاست و آن را به زعم خود توصیف نموده. اصلا خودتان اولین رفاقتتان را به یاد میآورید؟ صمیمیترین رفیقتان کیست؟ شده در رفاقتها زخم بخورید؟ برای شما رفاقتها بوی چه میدهند؟
همه ما درکی از این واژه داریم. پشت این واژه برای خودمان داستانها ساختهایم. اگر شمایی که این متن را میخوانید سربازی را از سر باز کردهاید به اندازه بیست سال از آن دو سال نه چندان خوش خاطره ساختهاید و رفاقتها رقم زدهاید. اگر هم خانم هستید احتمالا دوستیهایتان به مدرسه و دوران نوجوانی گره خورده است. همان موقعی که از ترس معلم، به خاطر انشای ننوشته، انشای دوستتان را در کلاس روایت میکردید. خلاصه اینکه رفاقتها داستانها میسازند.
برخی از رفاقتها آنچنان منفی هستند که بعد از چند سال پشت دستمان را میگزیم و ندای امان از رفیق ناباب سر میدهیم. برخی از رفاقت ها هم سکویی میشوند برای پرتاب. هر دو نفر یا حتی تمام گروه با هم رشد مییابند، با هم صعود میکنند و با هم ... . اینجور رفاقتهاست که به قول فاضل میرسه به دو شمع در آغوش هم گریسته:
غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند دو شمع در آغوش هم گریسته را.
و جدایی در این رفاقتها معنی ندارد. دقت کردین قوانین فیزیک در دنیای رفاقت کارساز نیست. مثلا دو دوست بچه مثبت همدیگر رو جذب میکنند، برخلاف بارهای همنام که دافعه دارند.
خلاصه، کلام شماره شش مدام یه چیز دیگه است، با حلاوت رفاقتهایی که ذکر آن گذشت. به همه این شیرینیهای مدام باید کیوآر کد صدای نویسنده داستان، کیوآر کد انتقاد از داستان و خلاصهای از زندگینامه نویسنده هر داستان را اضافه کرد.
برای رسیدن به لذت شرب مدام ما.
عاشقان ادبیات داستانی و هر انکه از رفاقت خاطره داره.
از مدرسه بیرون آمدیم حالا دیگر آفتاب پهن شده بود همه جا.
لوک خوش شانس سیگاری آتش زد هر رفاقتی به حکایتی داره حکایت من و تو هم کشیده به اینجا.
گفتم: این چه جور رفاقتیه که من حتی اسمت رو هم نمی دونم؟
لوک خوش شانس دود را فوت کرد توی هوا رفاقت واقعی رفاقتیه که اسم رفیقت رو ندونی حتی قیافه ش هم یادت نمونه
خندیدم: «اگه این جوربه من کلی رفیق دارم.»
نظرات