مجله مدام که هر شماره آن با محوریت موضوع خاصی، در قالب ادبیات داستانی هر دو ماه یکبار منتشر میشود. مدیر مسئول مجله مدام محمدرضا جوان آراسته است که اینگونه از مدام میگوید:
(مدام دغدغه همیشگی من بوده و حالا که سر و شکل گرفته و هویتی محسوس پیدا کرده، دوست دارم به شما معرفیاش بکنم. این دوماهنامه «مدام» است که شما انتخابش کرده اید. مجله ای که مسئله اش پرداختن به ادبیات داستانی است دلش میخواهد آدم ها خوشحال باشند، توی دست همهشان کتابی مجلهای چیزی مرتبط با ادبیات باشد، ایران را دوست داشته باشند و دل شان گوشه امنی بخواهد تا به دور از زشتیها و تلخ کامیها، همراه متن های خوب زندگی کنند. مجله مدام تلاشش را میکند که مستقل باشد؛ مجله ای که هویت ایرانی برایش مهم است، به آن افتخار میکند و در عین حال مجله ای است که مسلمان است و خدا و پیغمبر سرش میشود.)
شماره دو مجله مدام به سفر اختصاص دارد و داستانها و ناداستانها حوالی سفر میچرخند.
برخی نویسندگان مجله مدام شماره دو این شرح ذیلاند:
علی خدایی، محمد جوان الماسی، فرامرز پارسی، لادن عظیمی، کوثر علیپور، سمیه شاکریان، حدیثه میراحمدی، سعیده سهرابیفر و ..... .
به همه علاقهمندان ادبیات داستانی.
هیچ وقت از بابا نپرسیدم کی دلش به سفر با قطار رضایت داد. شاید شبی بود که هر کار کرد در صندوق عقب ماشین بسته نشد که نشد اول با چهار پایه پلاستیکی کلنجار رفت چهار پایه را افقی کرد عمودی کرد. اریب گرفت از هر جهتی تلاش کرد تا لا به لای وسایل جاسازش کند نشد. هر بار یک گوشه اش مثل دمل بیرون می زد. چند بار توی دستش چرخاند و زیر و رویش را نگاه کرد بلکه قطعه جدا شونده ای داشته باشد تا هر تکه را در سوراخ سنبه ای فرو کند اما هر بار نا امیدتر می شد. آخرش قید سلامت چهار پایه را زد در صندوق را پایین آورد و با یک جست روی آن نشست. از شکاف زاویه تند و باز در می شد دید که پایه های کج و معوج شده چهار پایه چطور به تلاش بابا دهن کجی میکنند. با با مثل یویو روی در بالا پایین می رفت. شده بود عین پسربچه های تخسی که با رگ ور قلمبیده پای شرط بندی شرف گرو گذاشته اند. از صندوق که پایین آمد، در عین فنر از جا پرید. چهار پایه آب لمبو شده روی خرت و پرت ها به شکل لج دراری به ما می خندید. چهار پایه را داد دستم.
نظرات