کتاب مجله مدام (شماره یک)

کتاب مجله مدام (شماره یک)

4.2

کتاب

مترجم:
عطیه حسینی
ناشر:
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
%۱۰
۲۲۵,۰۰۰
تومان
رده سنی:
عمومی
قالب:
یادداشت
نوع جلد:
شومیز
قطع کتاب:
رقعی
صفحات:
۲۳۹
وزن:
۲۲۰ گرم

معرفی کتاب

مجله مدام که هر شماره آن با محوریت موضوع خاصی، در قالب ادبیات داستانی هر دو ماه یک‌بار منتشر می‌شود. مدیر مسئول مجله مدام محمدرضا جوان آراسته است که در مقدمه این‌گونه از مدام می‌گوید: 

(مدام دغدغه همیشگی من بوده و حالا که سر و شکل گرفته و هویتی محسوس پیدا کرده، دوست دارم به شما معرفی‌اش بکنم. این دوماهنامه «مدام» است که شما انتخابش کرده اید. مجله ای که مسئله اش پرداختن به ادبیات داستانی است دلش میخواهد آدم ها خوشحال باشند، توی دست همه شان کتابی مجله ای چیزی مرتبط با ادبیات باشد، ایران را دوست داشته باشند و دل شان گوشه امنی بخواهد تا به دور از زشتی ها و تلخ کامی ها، همراه متن های خوب زندگی کنند. مجله مدام تلاشش را میکند که مستقل باشد؛ مجله ای که هویت ایرانی برایش مهم است، به آن افتخار میکند و در عین حال مجله ای است که مسلمان است و خدا و پیغمبر سرش می‌شود.)

موضوع محوری شماره یک مجله مدام، کتاب است و نویسندگان مختلفی داستان و ناداستان‌هایی حول محور کتاب نوشته‌اند.

از جمله نویسندگان شماره یک مجله مدام:

سیداحمد بطحایی، محمدرضا جوان‌آراسته، مصطفا جواهری، مسعود میر، علی رکاب، فاطمه دارسنج، فرزانه زینلی، میثاق رحمانی و .... می‌باشند.

 

مجله مدام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

به همه علاقه‌مندان ادبیات داستانی.

 

در برشی از مجله مدام شماره یک می‌خوانیم:

از یک کتاب که تیراژش یک دانه بود و الان زیر خاک است می خواهم حرف بزنم. منظورم یک کتاب زیر خاکی نیست منظورم مشخصاً یک کتاب است که الان زیر خاک است. از شب زیر خاک شدنش دو سالی می گذرد. اسمش فرزانه بود. فرزانه پزشکی اسم یک آدم است که وقتی دیدیمش. سی و چهار پنج نفری که آنجا نشسته بودیم یک و پوزمان را جمع کردیم که این وسط کلاس ما و بحث قصه و داستان چه می کند؟ اما وقتی خواست برود متفق القول بودیم که «او» یک کتاب بود که چادرش را کشید سرش باهامان خدافظی کرد و رفت.

شرح دقیق ماجرا این است که پسین جمعه ها گله ای می نشستیم در یک آموزشگاهی و داستان مینوشتیم و قصه میگفتیم و با شمایل روایت ور می رفتیم. گمانم جلسه آخر بود. میلاد ناظمی که رابطه مان زود از حد و ربط کلاس گذشته بود و رفیق شده بودیم، پایان جلسه قبل آمد یواش گفت: «جلسه بعد مهمون بیارم سر کلاس اوکیه؟» سر ضرب گفتم: «بیار»

 

نظرات

جهت ثبت نظر لطفا وارد سایت شوید
این کتاب به درد کی می‌خوره؟
کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان