کتاب «صلحی که همه صلح ها را بر باد داد» نوشته دیوید فرامکین یک اثر تاریخی پیرامون وقایع رخداد داده در خاورمیانه در ابتدای قرن بیستم میلادی است. او در مقدمه اثر خود به این موضوع اشاره میکند که منجی بودن دول غربی برای منطقه خاورمیانه تنها یک دروغ بزرگ و قرار دادنش در تاریخ جهان تنها حاصل پروپاگاندای عظیم رسانه است بلکه با افشا شدن اسناد محرمانه سیاسی در دهه هفتاد میلادی مشخص شد دولتمردان غربی در دسیسه ای مشترک سبب شدند تا یکی از قدرتمندترین امپراتوری ها جهان به زمین بخورد. حکومت عثمانی که مشتمل بر چندین ملت ترک و عرب بود در زمانه جنگ جهانی اول به کمک جواسیس غربی و سفیرانی که در عمل همکار تجزیه طلبان بودند توانستند این کشور پهناور و قدرتمند را به چندین کشور کوچک تبدیل کنند تا بتوانند سیاست های استعماری خود را راحتتر اعمال کنند و منابع این مناطق را راحتتر بتوانند در میان خود تقسیم نمایند. این اثر حاصل پژوهش و غور در صدها سند و منبع دست اول است که اکنون منتشر گشتهاند و به شکل واضح توطئه عوامل دول غربی را آشکار میسازند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
در زمستان ۱۹۱۵-۱۹۱۶ که متفقین به تخلیهی گالیپولی پرداختند و لرد کیچنر از خود در جنگ کاست سیاست بریتانیا در خاورمیانه به مرحلهای تازه قدم گذاشت. کیچنر و همکارانش آغاز به بررسی نظام مند راههایی کردند که بریتانیا به واسطهشان میتوانست از رهبران و نظامیان ناراضی عرب در امپراتوری عثمانی استفاده کند. مبنای کار آنها توصیههایی بود که بر مارک سایکس خیرهی امور خاورمیانه و مأمور شخص کیچنر با خود از شرق آورده بود. سایکس به این سفر طولانی رفته بود تا ببیند متفقین باید با خاورمیانهی شکست خورده چه کنند؛ ولی بعد از پیروزی عثمانیها در گالیپولی مأموریت او اهمیتش را از دست داده بود. هر طرحی پیامدهایی نامنتظر و بی مهار دارد: در زمستان ۱۹۱۵ حتی پس از حل مسئلهی روسیه که علت حمله به تنگه بود تهاجم دریایی انگلیسیها به داردانل ادامه یافت. بعد از زمستان نیز برنامهی تقسیم خاورمیانه دنبال شد، حتی پس از آن که انتظار چرچیل برآورده نشد و فتح قسطنطنیه، که انگیزهی آن برنامه ریزی بود، به واقعیت نپیوست.
نظرات