کتاب «چگونه بزرگسال تربیت کنیم» یک اثر تربیتی و تحقیقاتی در زمینه روانشناسی، علوم تربیتی و جامعهشناسی است و بر شیوههای عمومی تربیت فرزندان در چند نسل گذشتۀ آمریکا تمرکز میکند. نویسندۀ این کتاب که صاحب یک منسب رسمی در دانشگاه استنفورد آمریکا بوده، پیش از انگیزۀ پژوهشی و به عنوان یک نویسنده، با دغدغۀ یک والد و به عنوان مادری که وظیفۀ پرورش و تربیت فرزندانی با اعتماد به نفس و خودبسنده را دارد، به نوشتن این کتاب مشغول شده است. فرزندپروری افراطی معضل اجتماعی فراگیری است که نویسنده در این کتاب تلاش میکند خوانندگان را از چنگ آن برهاند و به سمت خلق روشی تازه برای تربیت فرزندانی خوشبخت، و به معنای واقعی موفق، سوق بدهد. جولی لیث کات-هیمز اشاره میکند که نسل جوانان سرگردان امروز که برای مواجهه با دنیای واقعی بیش از اندازه ضعیف هستند و مثل گیاهان آپارتمانی تحمل آب و هوای طبیعی را ندارند، نتیجۀ چندین اتفاق عمومی و گسترده در دهۀ 1980 آمریکا است. والدین از ترس دزدها و قاتلها کودکان را در محیط بیرون از خانه رها نمیکنند و مستندهای مختلف باعث میشود سیستم آموزشی در مدارس به سمت رقابت و آزمونهای پرفشار بشود. از طرفی جنبشهای اجتماعی از والدین میخواهد کودکان را به خاطر خودشان دوست داشته باشند و به آنها عزت نفس واقعی را یاد بدهند؛ و در کنار تمام اینها، مادران شاغل مجبورند نظارت دقیقتری به زمانبندی بازی فرزندان خود داشته باشند. همۀ اینها در کنار هم منجر به شکلگیری تغییرات اجتماعی پیچیدهای میشود که در آمریکای امروز، والدینی مضطرب و فرزندانی بیاعتمادبهنفس را در مقابل یکدیگر قرار داده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«شاید تا زمانی که اخلاقسنج درونی ما از کار نیفتاده باشد، به کسی پول ندهیم تا تکلیف فرزند ما را بنویسد؛ ولی ممکن است افرادی را استخدام کنیم تا در فارغالتحصیلی موفقیتآمیز و ماهرانۀ او از دبیرستان، آنقدر که ارزش نمایش داشته باشد، کمک کند. بچهها تقریباً در هر موضوعی معلّم دارند؛ نه فقط برای ارتقای نمرۀ ضعیف بلکه برای تبدیل نمرۀ متوسط به عالی، خانوادهای که تمکن مالی دارد، از سالها قبل بچه را برای آزمون ورودی دانشگاه آماده میکند. فرزند در کلاسهای پرهزینۀ آمادگی آزمون ثبت نام میشود و در هر آزمون هم چند بار شرکت میکند تا نمره بهتری بگیرد. اما مانند سایر اشکال فرزندپروری افراطی در قرن ۲۱، تجهیز فرزند به جنگافزارهای آموزشی با فارغ التحصیلی از دبیرستان تمام نمیشود. دانشآموزی که پدر و مادرش در مبارزه ورود به دانشگاه شرکت کردهاند، دانشجویی میشود که پدر و مادرش در دانشگاه به جای او مبارزه میکنند. دانشگاه استنفورد و دانشگاههای دیگر با هر رتبهای در سرتاسر کشور پدران و مادرانی را دیده که آماده انجام وظایف دانشجو هستند؛ درسهایی را که فکر میکنند باعث موفقیت فرزند میشود انتخاب میکنند، رشتۀ او را انتخاب میکنند، مقالات او را ویرایش میکنند، با استاد تماس میگیرند تا نمره فرزندشان را بپرسند و وکیل بیاورند تا از اتهامات فرزندشان دفاع کند. ارتباط با دانشجویانی که پدر و مادرشان روزبهروز بیشتر خود را بر زندگی تحصیلی آنها تحمیل میکردند باعث شد به این فکر بیفتم که چه کسی قرار است اینجا درس بخواند؟ پدر و مادر یا بچه؟»
نظرات