داستان زنی در جزیره
کتاب زنی در جزیره ای گمنام اثری از زهرا زواریان، به شیوهی متفاوت داستانی را ارائه میدهد که به دنبال کشف پیوند بین یک رخداد جهانی در عصر معاصر و یک روایت شیعی است. این داستان به شکلی متفاوت و جذاب، ماجراجویی پرفسور باستانشناس به نام «فربد نصر» را دنبال میکند که پس از مطالعات طولانی روی آرا و اندیشههای شیخ اشراق، به سفری ناشناخته دعوت میشود. این سفر به جزیرهای به نام «کا» در آفریقا منجر میشود که ماجرای شگفتانگیز زنی است که پیکرش بعد از حدود 2500 سال در معبدی سالم مانده است. در کنار این حلقه علمی، یک محقق روحانی به نام دکتر صباحی نیز وجود دارد که سعی میکند منبع شباهتهای تاریخی داستان را در یکی از کتب شیعی بیابد. پرفسور نصر و دکتر صباحی به همراه تواناییهایشان، پیوند بین دو دنیای مختلف را برای مخاطبان روشن میکنند.این اثر با تمام تلاش خود، سعی در روشن کردن پیوند بین دو دنیای مختلف دارد و با این حال، باعث تشویق خواننده به فکر کردن و پژوهش در مورد مسائل تاریخی و فرهنگی میشود.
"عده زیادی شیون مرا دیدند و با گریه من اشک ریختند. وقتی سارنا را داخل خاک گذاشتیم، انگار مادری را از دست داده بودیم. اشک به چشم های همه راه افتاده بود. حسی پاک و ناشناخته ما را در برگرفته بود. حسی که هم آشنا بود، هم بیگانه. هیج کدام از ما، چنین لحظه ای را درک نکرده بودیم. چه نسبتی بین ما و سارنا برقرار شده بود؟ چرا دکتر کارلوس اشک می ریخت؟ سارنا را داخل خاک گذاشتیم و بنای یادبودی برای او بنا کردیم. روی تکه چوبی تصویر سارنا حک شده بود. روی آن نوشته بود:اسطوره باور نکردنی". آنچه خواندید گزیده ای از این کتاب بود.
نظرات