کتاب شناخت از دیدگاه فطرت که به همت بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی تهیه و تدوین شدهاست، مجموعه درسهای ایشان در تابستان سال 1359 که با عنوان شناخت در واحد دانشجویی حزب جمهوری تدریس گردیده است را، بازگو میکند.
در دهه چهل و پنجاه که اندیشههای مارکسیستی و شبه مارکسیستی در اذهان مبارزان و فعالان سیاسی پدید آمده بود و شاخه تفکر غربی را به عنوان تنها ایدئولوژی علمی معرفی میکرد، دکتر بهشتی توانست موضع تفکر اسلامی را در قبال آن روشن سازد و منطق و معرفت را به عنوان سلاحی در برابر ایدئولوژی مارکسیستی یا شبه مارکسیستی معرفی کند.
رهیافت این کتاب ارائه بحث فلسفی به دور از پیچیدگیهای اهل فن است تا از این رهگذر رابطه بین آگاهی و شناخت مشخص شود. اساسیترین نقش آگاهی، نشان دادن واقعیت آن طور که هست و حقیقت آن طور که باید باشد، به ماست. بنابراین اساسیترین مسئله در بحث شناخت این است که چه روش و شیوهای را به کار بریم و از چه معیارها و محکهایی استفاده کنیم تا آگاهی و ذهنیات ما واقعا آگاهینما و حقیقتنما باشند. شهید بهشتی در این اثر ابعاد مختلف این مسئله را واکاوی میکنند.
بنا به مقدمه کتاب وجه تمایز انسان از دیگر موجودات، آزادی اوست و این آزادی در انتخابگری وی تبلور مییابد. از همین رو، شناخت و آگاهی انسان مقدمهای لازم برای انتخاب آگاهانهاش میباشد و بحث درباره شناخت که اساسا موضوعی است مربوط به حوزه معرفتشناسی، ضرورتی انکارناپذیر مییابد.
اگر چه مباحث کتاب فلسفی هستند، اما بیان ساده آنها هر مخاطبی را به خود جلب میکند. روشنفکران مذهبی، علاقهمندان به فلسفه اسلامی و کسانی که میخواهند در حوزه معرفتشناسی آگاهی یابند مخاطب خاص این جستار میباشند.
ما نیاز داریم که هم از واقعیت درست آگاه شویم و هم از حقیقت، هم از واقعیتها هم از حقایق. تعریف واقعیت و حقیقت چنین است: واقعیت عبارت است از آنچه هست حقیقت عبارت است از آنچه باید باشد. واقعیت و حقیقت چه نسبتی با هم دارند؟ آیا هر واقعیتی حقیقت است؟ و آیا هر حقیقتی واقعیت پیدا میکند؟ پاسخ منفی است. نسبت میان حقیقت و واقعیت چنین است که برخی از واقعیتها حقیقتند، حقند. یک نظام عادل اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی وقتی به وجود می آید، این نظام هم واقعیت است و هم حق است.
نظرات