کتاب «در آغوش هور» روایتهای مختصر اما پررنگ از زندگی شهید سردار غلامرضا پروانه است که بیش از سی سال مفقودالاثر بود. او در یکی از روستاهای سبزوار به دنیا آمد و در همان کودکی درد یتیمی را چشید و مجبور شد برای کمک به خانواده از همان کودکی به کار مشغول باشد. او با آغاز جنگ تحمیلی با وجود مشغلههای مادی خانواده برای دفاع از کشور به شکل داوطلب عازم نبرد گشت. او در عملیاتهای متعددی حضور داشت و در دانشگاه جبهه رشد یافت و به یک شخصیت بزرگ و پرجذبه تبدیل گشت. او در هنگام عملیات خیبر فرماندهی گردان یاسین را برعهده داشت و در همین عملیات نیز به شهادت رسید و پیکر پاکش مفقود گشت. خانواده و دوستان خاطرات فراوانی از سیره اخلاقی بسیار زیبا و انسانی این شهید داشتند که در این کتاب میتوانید مطالعه کنید.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
چه زمانی که در سپاه سبزوار بودی چه وقتی رفتی جبهه همیشه با بسیجیها محشور بودی دوستشان داشتی آنها هم به خاطر اخلاق خوبت عاشقت میشدند. زمانی که مسئولیت بسیج شهری را داشتی هیچ وقت نمیشد چند تا بسیجی دنبالت نباشند. به قدری عاشق بسیجیها بودی که هروقت در جمعشان شرکت میکردی لباس خاکی بسیج میپوشیدی میپرسیدیم: «چرا لباس پاسداری نمیپوشی؟ جواب میدادی میخواهم هم رنگ بسیجیها باشم.» این علاقه به بسیج کار خودش را کرد و خودت هم با لباس خاکی بسیج عازم جبهه شدی توی جبهه هم تا بسیجیهای تازه نفس میآمدند گردانت گل از گلت میشکفت به خصوص اگر پا به سن گذاشته بودند به ما سفارش میکردی که هوای اینها را داشته باشید جای پدر ما هستند.
نظرات