استاد مرتضی مطهری علامه ذوالفنونی بود که در علوم فراوانی تبحر و تسلط بسیار بالایی داشت. از جمله این علوم میتوان به علم فلسفه اشاره کرد که خود بنابر گفته برخی بزرگان اساس علم و ریشه هستی و مبانی علوم بسیاری است که از چیستی و حقیقت عالم سوال میپرسد. ایشان در علم فلسفه شاگرد علامه طباطبایی و امام خمینی بودند که فیلسوفان عصر حاضر و امانتدار مکتب فلسفه اسلامی از گذشتگان برای آیندگان بودند. به اذعان علامه طباطبایی شهید مطهری از جمله برترین شاگردان ایشان در بحث فلسفه بودند که قدرت فهم و استعداد درک مشکل ترین مسائل فلسفی را داشتند و به سرعت از قامت شاگرد به استادی تغییر جایگاه دادند و خود به یک فیلسوف مبرز که آگاهی کامل به فلسفه غرب و شرق داشت بدل گشتند. از جمله متون سترگ در حیطه فلسفه اسلامی کتاب اسفار ملاصدرا است که در واقع میتوان آن را سنگ بنای فلسفه صدرایی دانست که یکی از پیشروترین مکاتب فکری اسلامی است. فهم و تدریس کتاب اسفار ملاصدرا کار بسیار دشواری است که خود نیازمند سالها مباحثه و تحصیل در سطوح مختلف فلسفه اسلامی و تدریس آن امری بسیار دشوار است که علامه مطهری نه تنها به خوبی مبحث را تبیین مینماید بلکه خود نیز نوآوریهای بسیار دقیقی در این مکتب وارد ساختهاند.
در جلد چهارم از مجموعه درسهای اسفار که با محوریت مباحث فصول 33 تا 40 بحث قوه و فعل است این سرفصل ها مورد بررسی و تفصیل قرار گرفته است: ربط حادث به قدیم، زمان اول و آخر ندارد، ادله قائلین به بدایت زمان، در حقیقت آن و کیفیت وجود و عدمش، در کیفیت عدم حرکت و عدم امور ناشی از حرکت، در اینکه آن چگونه زمان را تقدیر می کند، در معنای بودن شیء در زمان.شیوه تدریس استاد به این نحو بوده که ابتدا موضوع مطرح شده را به شکل توضیح و تبیین می دادند و اقوال دیگر فیلسوفان را در مورد موضوع مورد مداقه قرار می دادند و سپس متن خود اسفار ترجمه و تفصیل داده شده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
پس فرق میان ابعاد مکانی و ابعاد زمانی این است که در ابعاد مکانی اگر میگوییم در ماوراء این مکان مکانی نیست. معنایش این نیست که آن مکانی که نیست تقدم دارد بر این؛ اینجا تقدم در کار نیست و [ ماوراء) این طرف مکان با [ماوراء] آن طرف مکان هیچ فرقی نمیکند ولی در باب زمان چاره ای نداریم از اینکه یک طرف را ابتدا بدانیم و طرف دیگر را ،انتها و ابتدا را مقدم بر انتها بدانیم و همچنین هر جزئی را که به طرف ابتدا نزدیکتر است بر جزئی که به طرف انتها نزدیکتر است مقدم .بدانیم. بنابراین در اینجا یک سبقت و ترتب ذاتی میان مراتب و میان آن عدم سابق و این عدم لاحق وجود دارد؛ یعنی چاره ای ندارید از اینکه برای آن عدم تقدم بر این وجود قائل باشید و برای این عدم تأخر از این وجود.
نظرات