عشق به برادر برای تمام خواهران دنیا مسلّم است؛ اما هیچ خواهری مانند حضرت زینب (س) به برادرش عشق نمیورزد و خود را وقف او نکرده است. امام حسین (ع) نهتنها برادر، که امام و راهبر و اسوه زینب بود و واقعه کربلا ظرفی بود برای به فعل رسیدن این ظرفیت عظیم که تجلّیگاه زیبایی و آزادیخواهی و وفاداری شد. همانطور که گفتهاند «سرّ نِی در نینوا میماند اگر زینب نبود»؛ پس در جهان امروز که ارزش بالای رسانه شناخته شده، باید بیش از پیش قدر بلاغت و شناخت و معنویت زینب کبری دانسته شود. ایشان در برابر مردم پست شام که برای قتل امامشان جشن گرفتند و زنان و کودکان اهل بیت را در شهر تحقیر کردند، با چنان صلابت و شکوهی ایستادند و ندای آزادگی سر دادند که دهان یزید دوخته شد و مزدورانش برای اُسرای خود اشک ریختند. کتاب «خواهر» به این حضرت تقدیم شده است؛ به عشق بینهایتی که بین زینب و برادرش حسین (ع) جاری بود و به قول «نرجس شکوریانفرد» از قبل وجود و از ازل در دل این دو نشسته بود. در این کتاب از زبان دختر امیرالمومنین (ع) در رثای سیدالشهدا سخنان زیبایی را میخوانیم که نشان از حضور معرفت الهی در دل این خاندان دارد و فقط از دریچه نگاه بینظیر زینب است که میتوانیم حسین را اینگونه بشناسیم؛ حسینی که لحظهای جز حمایت و لطف در حق زینب نکرد و زینبی که کمتر از آنی، از ایثار جان و مال و خانواده و فرزند خود در راه برادر دست برنداشت.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«اباعبدالله و روضههایش در آینه تاریخ مانده و میماند. من خواهر برادری چون حسین بودم که اولین و آخرین بشر برایش گریسته است! و زبان حضرت آدم، نام حسین را که زمزمه کرد، دلش پر از اندوه شد و زبان مهدی زهرا که نام حسین میبرد دلها را پر از اندوه میکند. روایت عطش و لبهای خشکیده حسین، علی اصغر و خجالت و رباب حسین، علی اکبر و ولدی گفتنهای حسین، عباس و علم و کمر شکسته حسین و قتلگاه حسین را هرکه شنیده و ندیده، جز اشک مهمانی بر چشمانش ننشانده است! من خواهر حسینی بودم که توان روایت کربلا را نه دارم و نه بازگو کردم. هرچه در تاریخ میخوانید راویان گفتهاند؛ من بعد از حسین تنها پرچمداری بودم که باید عَلَم بلندشدۀ حسینی را میرساندم تا تاریخ بماند بر بلندای عزّت شیعیاش! روایت کربلا و روایت اسارت، داستانی است که تمام نمیشود...»
نظرات