کتاب «خلبان اف14» از مجموعه قهرمان من نوشته محمدعلی جابری قصه یکی دیگر از قهرمانهای بزرگ این سرزمین است که با وجود داشتن بهترین موقعیتها همواره مراعات تقوا و مردم را میکرد. شهید عباس بابایی از جمله فرماندهان نیروی هوایی ایران بود که در جریان دفاع مقدس به مقام شهادت نائل آمد. او از دوران کودکی حامی مستضعفین و جریان حق بود و با اینکه توانست به واسطه هوش سرشارش به آمریکا برود و آموزش خلبانی ببیند اما هیچگاه از باورها و ارزشهایش کوتاه نیامد و همچون خادمی متواضع و مردمی به کشور و دینش خدمت نمود. فعالیتهای شایستهاش سبب شد تا در زمان جنگ به عنوان معان عملیات نیروی هوایی ارتش منصوب شود و سرانجام مزد یک عمر مجاهدت با نفس و دشمن را در روز عید قربان بگیرد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
بعد از پایان دبیرستان عباس شد دانشجوی دانشکدهی خلبانی و هم کلاسیاش سیمیاری رفت سربازی. در یکی از همان روزهای سربازی نامهای برایش آمد داخلش مقداری پول بود. چند بار بالا و پایین پاکت را نگاه کرد اما آدرسی از فرستنده روی آن نبود. هر ماه قصهی نامه تکرار میشد و او هنوز نمیدانست پولها را چه کسی و از کجا برایش میفرستد. مرخصی که آمد جریان را با خانواده در میان گذاشت. همه بیخبر بودند و معمای پولها برایش حل نشد تا این که روزی برادرش گفت:«یه روز عباس آدرست رو از من خواست منم بهش دادم.» رفت توی فکر و چند لحظه خاطرات گذشته را مرور کرد. یادش آمد که دوران مدرسه هم عباس از این کارها میکرد. مطمئن شد پولها را او فرستاده به سراغش رفت و گفت: «عباس چرا من رو شرمنده میکنی و ماهیانه برام پول میفرستی؟» لبخندی زد و اظهار بی خبری کرد. سیمیاری ادامه داد:«من از کجا بیارم و این همه پول رو به تو برگردونم؟!» عباس فقط لبخند زد و گفت: «فراموش کن.»
نظرات