خانه همان جای امنی است که تلخ و شیرین زندگیمان را در خود نگاه میدارد، انگار فقط در خانه زندگی نمیکنیم، بلکه با آن بزرگ میشویم و او نیز با ما پیر میشود، فرسوده میشود، باز احیا میشود و پابرجا میماند و مارا در آغوش خود حفظ میکند.
حالا در این اثر که آمیزهای از فلسفه، مردم شناسی و معماری است به دنبال درک ارتباط خانه و اهل آن هستیم و در نشر اطراف تلاش شده با بازگو ساختن روایت ساکنان خانههای شهر تهران در گذر زمان، به سوالات مهمی پاسخ دادهشود که شاید هرگز به آن نیاندیشیده باشید؛ مثل آنکه:«در خانه بودن چگونه تجربهای است؟» «فضای خانه چگونه به احساس و باورهای ساکنانش شکل میدهد؟» «خانههای خالی چه تفاوتی با خانههایی دارند که شاهد زندگی ساکنان خود بودهاند؟».
مثلا در بخشی از کتاب میخوانیم:
((گیاهان خانه، با تناوب ساده و روشنی که در عین پیچیدگی شاخوبرگشان دارند، در تجربهٔ زمانمند مکانها نقش مهمی بازی میکنند. تناوب و آهنگِ روزانه و سالانهٔ آنها ساکنان خانه را امیدوار میکند که اوضاع دوباره آرام خواهد شد، که به حالت قبلی باز خواهند گشت. به این ترتیب، گلوگیاه خانه تغییرات شهر و آدمها را کمرنگ میکند و همیشه یاد ساکنان میاندازد که هر چه شود، باز بهار میآید و تابستان و پاییز و زمستان.))
نظرات