کتاب حکمت تاریخ به قلم استاد سید محمدمهدی میرباقری با نگرشی بر فلسفه تاریخ در پرتو معارف قرآن و اهل بیت اثری تامل برانگیز است که چگونگی جریان توحید در تاریخ اجتماعی بشر را تحلیل میکند و تصویری موحدانه از تکامل تاریخ بر محور انبیاء و اولیاء الهی به دست میدهد. این مجموعه که بر سخنرانیهای آیتالله استوار است نگرشی حِکمی به موضوعات مطرح در فلسفه تاریخ دارد و مبدا، مسیر و انتهای تاریخ و اصول حاکم بر آن را با شیوهای استنادی واکاوی میکند.
درآمد این پژوهش پس از بیان این مساله که واحد مورد مطالعه، تاریخ اجتماعی بشر است، به این نکته میپردازد که در فلسفه تاریخ، کلیت تاریخ اجتماعی بشر به عنوان یک مجموعه در حال تحول موضوع بحث قرار میگیرد و معروفترین اندیشه فلسفه تاریخی، ماتریالیسم تاریخی یا به تعبیر دیگر فلسفه تاریخ برآمده از مارکسیسم بوده است که وجهه و زمینه الهی نداشته است. پس از این اصول و ارکان فلسفه تاریخ الهی بیان میشوند.
موضوع بخش اول کتاب حکمت تاریخ، فلسفه تاریخ اجتماعی بشر مبتنی بر تفکر شیعی است. ابتدا از تعریف اجمالی «فلسفه تاریخ» آغاز میکند. و بعد درباره موضوع، مسائل و ضرورت فلسفه تاریخ و دستاوردهایی که میتواند بر آن مترتب باشد و انتظاراتی که از فلسفه تاریخ داریم صحبت میکند. متن این بخش چندان فلسفی نیست و بیشتر با مفروضات و پیشفرضهایی که از متن معارف استنباط میشود، پیش میرود. مطابق اندیشههای این بخش نقشی که ارادههای انسانی در تکامل تاریخی ایفا میکنند، نقش برابر نیست؛ کسانی که در بندگی، خضوع و اخلاص شدت دارند و ظرفیت خضوعشان ظرفیت راهبری تاریخ است، محور تاریخ بندگی میشوند و میتوانند بار هدایت را به دوش بکشند. همچنان که درباره حضرت صدیقه طاهره (س) میخوانیم:
«یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ ؛ ای آزموده، آزمودت خدایی که تو را آفرید، پیش از آنکه تو را بیافریند»
بخش دوم کتاب از یک آغاز و یک پایان سخن میگوید؛ آغاز تاریخ حیات اجتماعی بشر که به هبوط خلیفه الهی به زمین و رجم ابلیس گره خورده است و پایان تاریخ حیات اجتماعی بشر که با ظهور حقیقت دین آشکار میشود. در خلال این مطالب با جایگاه شریعت در دین و نقد تحلیلهای مطرح از دین آشنا میشویم. بر پایه مطالب این بخش تفسیر صحیح این است که دین، حقیقت ولایت حضرت حق و آن هدایت نوری خدایی متعال و سرپرستی عالم نور است. در واقع هیچ پیامبری خودش دینساز نبوده؛ کما اینکه دین هیچ پیامبری محصول جامعه نبوده است.
دو بخش پایانی کتاب از معیار، مراحل و مسیر تکامل تاریخ میگوید و در ضمن نقد تحلیلهای مادی از ظهور خلافت الهی به عنوان شاخص تکامل تاریخ میگوید. استاد میرباقری درگیری حق و باطل را لازمه مسیر تکامل تاریخ میداند و با آیات خلقت حضرت آدم و هبوط ایشان، تجلی حقیقت ولایت در تاریخ اجتماعی بشر در آیات ابتدایی سوره شمس و لیل، اتمام نور ولایت و غلبه دین حق در تاریخ اجتماعی بشر در آیات سوره صف و تغابن و جایگاه عاشورا در تکامل تاریخ اجتماعی بشر کتاب حکمت تاریخ را به پایان میرساند.
اگر مکتبی نتواند تکامل تاریخ را مبتنی بر مفروضات خودش تعریف کند، نمیتواند ادعای مدیریت جامعه بشری در مقیاس جهانی را داشته باشد؛ چرا که بدون یک تحلیل روشن و روشمند از تاریخ اجتماعی بشر و شناخت عوامل دخیل در پیشرفت یا عقبگرد امکان برنامهریزی جامع و معطوف به آینده وجود نخواهد داشت. لذا ضرورت پرداختن به حکمت تاریخ صرفا مولود یک ضرورت نظری نیست، بلکه این دانش از حلقههای پیوند بین اعتقادات دینی و برنامهریزی اجتماعی محسوب میشود. این مهم چرایی مطالعه کتاب را آشکار میکند.
برنامهریزان و اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی، طلاب و روحانیون و علاقهمندان به تاریخ اسلام میتواانند نگرش و دانش خود را با این کتاب وسعت بخشند.
کسانی که در عمق وجود خودشان مؤمن هستند، اگر از اختلاط پرهیز کنند و سعی کنند بین آنها و دستگاه باطل آمیختگی اتفاق نیفتد و در دستگاه ایمان منسجم عمل کنند و اگر با همه وجود تحت ولایت اولیاء حق باشند و از جبهه حق بیرون نروند، در این صورت همه صفات، اعمال و رفتارشان خالص می شود؛ اگرچه درجات ایمان آنها با هم متفاوت است ولی همه وجود آنها نورانی میشود و شعاع حق در همه وجودشان ظهور پیدا می کند.
نظرات