بسیاری از افراد وقتی با کلمه سفر به کشور خارجی روبرو میشوند فکرشان به سمت پروازهایی ده یا دوازده ساعتهای میرود که انسان را به سرزمینهایی میرساند که از وطن هزاران کیلومتر دورتر هستند و فرهنگی کاملا متفاوت دارند. هیچ کس تصور نمیکند میتوان با پروازی یک ساعته به کشور دیگری رفت و در آنجا جهانی تازه را تجربه کرد. اما منصور ضابطیان در سال 98 تصمیم گرفت مقصد سفرهایش را در حوالی ایران انجام دهد و برای مردم ایران از کشورهایی بنویسد که گرچه در همسایگی ما حضور دارند اما کمتر از آنها خبر داریم.
کتاب «بی زمستان» مشتمل بر سفرهای منصور ضابطیان به کشورهای تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان است. او در مقدمه کتاب مینویسد: در بهار به کشور تاجیکستان رفتم و در تابستان به آذربایجان سر زدم و گرجستان را در فصل پاییز به تماشا نشستم. او تصمیم داشته در فصل زمستان به یکی از کشورهای سردسیر همین حوالی برود اما موفق نشده و تصمیم گرفته این سفرنامه را مثل یک داستان ناتمام بدون فصل آخر منتشر کند. گرچه او قول داده در کتابی مجزا به سراغ یک کشور سردسیر برود و زمستان سرد آن را در سفرنامه ای تازه بنویسد. این کتاب مشتمل بر خاطرات و عکس های این نویسنده از فرهنگ و زیست بوم این سه کشور است که هر کدام در زمینهای قرابت جالبی به کشورمان ایران دارند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
چای در تاجیکستان یعنی چای سبز. اگر چای سیاه میخواهید باید بگویید چای کبود بیاورند. هرچند من طعم چای سیاهشان را هم دوست نداشتم. در چایخانهی راحت معمولاً یک قوری آب جوش سفارش میدادم و تی بگ خودم را تویش میانداختم. جالب اینجا بود که معمولاً هم پولی نمیگرفتند و میگفتند:« تو که چیزی نخوردی کمی آب جوش بوده که قیمتی ندارد.»
آب جوش قیمتی نداشت اما مهمان نوازی تاجیکها آن چنان قیمتی بود که دست کم من از پس پرداخت آن برنمیآمدم.
نظرات