کتاب بهشتی در این حوالی نوشته محمدعلی عباسی اقدم، روایتی کوتاه اما پرکشش از زندگی مردی است که معنای واقعی زندگی مؤمنانه، مسئولانه و هدفمند را به تصویر میکشد. این کتاب که چهارمین جلد از مجموعه قلهها به آسمان نزدیکترند است، مخاطب را با چهرهای کمتر دیدهشده از شهید آیتالله سید محمد حسینی بهشتی روبهرو میکند؛ چهرهای که در میانه فعالیتهای علمی، آموزشی، تشکیلاتی و انقلابی، همچنان با دقت و وسواس، مسیر خود را در مسیر آرمانهای اسلامی دنبال میکرد.
در این اثر، دکتر بهشتی نه فقط به عنوان یک فقیه و متفکر، بلکه به عنوان معلمی خستگیناپذیر و مدیری دلسوز معرفی میشود؛ کسی که بیش از ۳۵ تشکل فرهنگی، آموزشی و سیاسی را در دوران عمر نسبتاً کوتاه خود پایهگذاری کرد و در همه آنها حضوری مؤثر و راهبردی داشت. هجرت پنجساله او به آلمان و تأسیس مرکز اسلامی هامبورگ، بخشی مهم از روایت کتاب است؛ دورهای که بهشتی در آن نقش رسولی از سرزمین ایمان را ایفا میکرد تا بتواند از شعله فروزان اسلام، نوری به جانهای خسته و سرد غرب بتاباند.
نویسنده با زبانی ساده و مستند، از زندگیاش در حوزه علمیه قم، درخششش در درسهای فلسفه و ارتباطش با استادان بزرگی چون علامه طباطبایی و آیتالله محقق داماد سخن میگوید و تأکید میکند که این ارتباطها مسیر زندگی او را بهکلی متحول ساخت. کتاب همچنین به فعالیتهای دکتر بهشتی در حوزه تعلیم و تربیت، تأسیس مدارس دین و دانش، علوی و حقانی، و اصلاح محتوای کتابهای دینی در نظام آموزش و پرورش پیش از انقلاب میپردازد.
از نقاط قوت کتاب، تصویر دقیق و زندهای است که از مجاهدتهای فکری و اجرایی دکتر بهشتی در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب و پس از آن ارائه میدهد. نقش او در شورای انقلاب، مجلس خبرگان قانون اساسی، ساماندهی قوه قضائیه و راهاندازی حزب جمهوری اسلامی تنها بخشی از این فعالیتهاست که به خوبی در کتاب شرح داده شدهاند.
این کتاب از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده و برای علاقهمندان به سیره علما، پژوهشگران حوزه معارف اسلامی و هر کسی که به دنبال الگوهای عملی از زندگی مؤمنانه است، منبعی خواندنی و الهامبخش به شمار میآید.
این کتاب را به علاقهمندان به سیره علما، فعالان فرهنگی و کسانی که به دنبال شناخت الگوهای عملی از زندگی مؤمنانه و مدیریت اسلامی هستند پیشنهاد میکنیم. همچنین برای پژوهشگران حوزه معارف اسلامی و تاریخ انقلاب منبعی مفید و الهامبخش است.
مدیریت مدرسه حقانی خیلی سخت بود، اما برای او شیرین مینمود. چرا که با خود عهد بسته بود زندگی اش را صرف سه چیز، یعنی تحقیق، تعلیم و تربیت کند و بین این سه دشوارترین را انتخاب کرده بود؛ یعنی تربیت را و تلاش برای انسان سازی را زیرا ارزش «انسان» را می دانست و از قدر و قیمت انسان سازی با خبر بود. تربیت انسان آن قدر برایش ارزش داشت که زندگی اش را صرف آن کند!
می گفت: یک قیراط الماس چقدر ارزش دارد؟ انسان شایسته نسبت به همه موجودات دیگر، نظیر الماس است نسبت به سنگهای دیگر خیلی ارزش دارد. یک قیراطش هم ارزش دارد. انسان سازی دشوار است. موفقیت کوچک در انسان سازی موفقیتی است بزرگ مگر انسان سازی ماشین سازی است که مدتی کار کنید و یک ماشین نو اختراع کنید و بعد به کارخانه بدهید تا هزار، دو هزار و یا صد هزار تا در روز تولید کنید؟
نظرات