کتاب او یک ملت بود  خاطراتی از شهید دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی است که از اثر گذاری این شخصیت والا در جریان انقلاب تا مظلومیت بیش از اندازه این مرد خدمت‌گذار.

سید محمد بهشتی در دوم آبان 1307 در شهر اصفهان به دنیا آمد. قبل از انقلاب به اذعان دشمن، او ژنرال خمینی در تهران بود و سازماندهی اصلی جریان انقلاب در ایران با محمد بهشتی بوده است. اما بعد از انقلاب چه از روی حسادت و چه از روی عناد یک ترور شخصیتی تمام عیار علیه او به راه افتاد و هر دو نفر که صحبت می‌کردند حتما به بهشتی فحاشی می‌کردند و گاهی تظاهراتی با شعار مرگ بر بهشتی برگزار می‌شد. اما وقتی در هفتم تیر ماه سال شصت، در فاجعه‌ای تروریستی آیت‌الله بهشتی و هفتاد نفر دیگر در اوج مظلومیت به شهادت رسیدند، همه به یک باره متحول شدند و انگار حقایق بر همه عیان شد.

کتاب او یک ملت بود، بنا دارد با تکیه بر خاطراتی کوتاه و پراکنده و ارائه مستنداتی چند و البته تصاویر متنوع و جذاب، یادکردی داشته باشد از آن اسوه مظلوم که هنوز هم نام و سیره عملی اش، خصوصاً صبر ایوب نشانش در میان رجال و دولت مردان این سامان، مهجور و غریب است.

کتاب او یک ملت بود، به کوشش محمدعلی صمدی تدوین گشته و انتشارات یازهرا به چاپ رسانیده است.

چرا باید کتاب او یک ملت بود را بخوانیم؟

برای آشنایی با شخصیت بزرگ انقلاب شهید بهشتی.

کتاب او یک ملت بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

به همه علاقه‌مندان به تاریخ انقلاب اسلامی و شخصیت‌های تاثیر گذار انقلاب.

در برشی از کتاب او یک ملت بود می‌خوانیم:

در دورانی که حتی عبور یک روحانی از کنار سینما مسئله ساز بود، دکتر بهشتی می گفت. من اگر تشخیص بدهم برای دفاع از اسلام باید جلوی یک سینما بایستم، حاضر هستم لباس روحانیت را از تنم خارج کنم و با لباس شخصی آن جا بایستم و از اسلام دفاع کنم. در عرصه دفاع از اسلام اسیر قید و بند لباس روحانیت و عنوان های آن نخواهم شد. ایشان یک بار به من گفت: «عشق من فلسفه است؛ ولی خدمت به اسلام مرا از این عشق بازداشته.

آقای بهشتی پس از سفر به پاریس و قبل از تشکیل دولت نظامی ازهاری»، توقف کوتاهی در «وین» داشت در آنجا در مورد ملاقاتی که مهندس بازرگان و دکتر سنجابی در نوفل لوشاتو با امام داشتند، سوال کردم و پرسیدم وقتی شما آن جا بودید، چه گذشت؟ گفت: «در نوفل لوشاتو با مهندس بازرگان صحبت کردم مواضع او با امام فرق میکند. به دلیل حمایت های آمریکا از شاه ایشان اعتقاد به این ندارد که شاه از سلطنت کنار برود. البته او این حرفها را از روی دلسوزی میزند آقای سنجابی این طور نیست. مواضع امام را ظاهراً قبول کرده، ولی صداقت ندارد از ایشان پرسیدم: «شما در صحبت هایی که با امام کردید، آیا در مواضعی با ایشان اختلاف داشتید؟» گفت: «نه! من در کلیه مسائلی که با امام مطرح شد، هیچ اختلافی با دیدگاه های ایشان نداشته و ندارم.»

تهمت ها را بیشتر دار و دسته بنی صدر و منافقین علیه ایشان به کار می بردند؛ از جمله این که می گفتند در بانکهای خارجی خیلی پول دارد و پولهای مملکت را به حسابهای خود در خارج واریز میکند و در خانه طاغوتیها زندگی تجملاتی و تشریفاتی راه انداخته درست زمانی که همه جا شایع کرده بودند که ایشان در کاخ زندگی میکند و زندگی تجملاتی دارد، وقت ناهار در شورای عالی قضایی به حضورشان رسیدم. وقتی غذا را آوردند، دیدم یک ظرف ماست است و کمی نان.