کتاب بالابلند به کوشش مهدی قزلی تلاشی برای صعود به قله زیباییهای دماوند است تا بلندترین هویت ایران را بهتر بشناسیم. این اثر مجموعهای از داستانهایی کوتاه است که به قلم نویسندگان مختلف نگاشته شدهاست. در ابتدای هر داستانک نویسنده آن داستان به خوبی معرفی میشود و برخی اوقات، نقطه اتصال آن نویسنده با طبیعت خاطر نشان میشود. داستانکها از صعود افراد مختلف به قله، زیباییهای دماوند، زندگی پای دماوند و گوشه و کنار این چروک زیبای طبیعت سخن میگویند.
دماوند برای ما ایرانیان فقط یک کوه نیست. هویت است، دستمایه اسطورههاست، مطلع ناب شعرهای حماسی و غرور آفرین است، مشت انقلابی ملت در قیام و انقلاب مشروطه است. مگر نه اینکه ملکالشعرای بهار چنین میگوید:
چون گشت زمین ز جور گردون سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت، تویی تو ای دماوند
آری تو مشت مردم مبارز هستی. تو زندان نامردمان مردم خواری چون ضحاک هستی:
بیاورد ضحاک را چون نوند بکوهِ دماوند کردش به بند
تو ای دماوند نماد استقامت ایران و ایرانی هستی. از همه افسانهها و اسطورههای گذشته که بگذریم هنوز تنور آتشفشان تو در دل عاشقان امروزت زندهاست. کتاب بالابلند دلنوشتههایی ز چشم قلم گریسته از همین دلدادگیهاست، برای رسیدن به شناخت تو به عنوان هویت ملیمان.
این اثر ترکیبی از زیباییهای طبیعت با عرق ملی است که میتواند روحیه وطنپرستی را در دل مخاطب زنده کند.
همه دوستداران طبیعت، بالاخص کوهنوردان، از لابهلای صفحات کتاب طعم شیرینی را تجربه خواهند کرد. اما عموم مردم ایران با این داستانهای کوتاه چند صفحهای، که مطالعه هر کدامش وقتی نمیگیرد، میتوانند گرمای دل دماوند را در پس برفهای سردش حس کنند.
هر چه ارتفاع کم میکردیم فاصله زمانی صاعقههای بالای سر ما بیشتر میشد. از این نظر شرایط امیدوار کنندهای بود؛ اما باید سریعتر به کمپ میرسیدیم. با تمام توقفها و پناه گرفتنها با سرعت خوبی ارتفاع کم کرده بودیم. مسیر دو ساعته را چهل دقیقهای آمده بودیم. هم بارش داشتیم هم از داخل ابرهای زیادی رد شده بودیم و هم تحرک شدیدی داشتیم و عرق کرده بودیم. یعنی تمام وجودمان خیس بود به کمپ نزدیک شده بودیم که دوباره رعد و برقها شدت گرفت و این بار تگرگ شدیدی هم بارید. تمام تگرگهایی که تا آن روز تجربه کرده بودم بیشتر از سه چهار دقیقه طول نکشیده بود اما آن روز حدود بیست دقیقه تگرگ بارید.
نظرات