سال ۶۱ هجری قمری، کاروان حسین «علیهالسلام» از «مدینه» به سمت «نینوا» راه افتاد و در بین راه در چندین منزل توقف کرد و مردم را به رستخیز عظیم کربلا فراخواند اما جز خانواده و یاران اندکی، کسی مشتاق شنیدن پیام سیدالشهدا نشد.
سال ۱۳۹۱ هجری شمسی، کاروان ضریح امام حسین «علیهالسلام» از «قم» به سمت سرزمینی که حالا همه اهل دنیا «کربلا» مینامند، خرکت کرد و اتفاقاً این بار هم در چندین منزلگاه توقف نمود اما با یک تفاوت بزرگ؛ آنطور که «مهدی قزلی» از سفر بیست روزه خود با این کاروان روایت میکند، این بار مردم از گوشه گوشه شهر و روستاها آمده اند به بدرقه مسافرانی که همراه خود ضریحی را برای نصب در آستان مقدس حسینی میبرند.
برای همین اثر ۳۱۳ صفحهای مقابل، با قلمی روان و پرشور و دقیق، هر قدم از ساخت تا انتقال این ضریح را با نگاهی جامعهشناسانه، در بین خطوط به تصویر میکشد.
«پنجرههای تشنه» سفرنامهای است که شما را با خویش همسفر میکند، شهر به شهر میبرد و مثل قاب یک دوربین، سیمای حقیقی «مردم ایران» را در اوجِ عطشِ عشق اباعبدالله به تصویر میکشد.
مثل وقتی مینویسد:
((مرزبانان ما در آن سمت در حالت احترام نظامی ایستاده بودند و مرزبانان عراقی در این سمت. معلوم بود مولای ما و مولای آنها، مولای خیلیهای دیگر هم هست در این دنیا و مرزهای جغرافیایی که قراردادهایی بشری هستند ربطی به تقسیمبندیهای عالم محبت و ولایت ندارند. مرزبانها اطراف ضریح جمع شدند و دست گرفتند به تریلی؛ درست مثل ایران و ایرانیها.))
پس اگر شما نیز هوس کربلا کردهاید، بسمالله.
نظرات