کتاب جاده کالیفرنیا نوشتهٔ محمدعلی جعفری یکی از آثار داستانی و مستندگونهای است که در قالب سفرنامه، تجربههای نویسنده از یک سفر خاص را روایت میکند. این کتاب با روایتی جذاب و روان، مخاطب را با خود همراه کرده و تصویری از فرهنگ، اجتماع و تاریخچهٔ لبنان را در پسزمینهٔ داستانش به نمایش میگذارد.
جاده کالیفرنیا سفرنامهای است که به تجربههای نویسنده از سفر به لبنان در دوران رخدادهای مهم منطقهای میپردازد. عنوان کتاب، که ممکن است در نگاه اول غیرمنتظره به نظر برسد، نشاندهندهٔ یک مسیر یا نماد خاص در سفر نویسنده است که در متن کتاب توضیح داده میشود.
روایتهای شخصی و مشاهدات نویسنده از زندگی مردم لبنان، شرح زیباییهای طبیعی و فرهنگی این کشور، بررسی چالشها و واقعیتهای اجتماعی و سیاسی لبنان و نگاهی انسانی و تجربی به این سفر از ویژگیهای جذاب کتاب میباشد.
نویسنده با استفاده از سبک روایی زنده و تصویرسازیهای دقیق، فضای داستان را ملموس کرده است. این سبک، هم برای مخاطبان علاقهمند به سفرنامهها و هم برای کسانی که به موضوعات مرتبط با فرهنگ و جامعه لبنان علاقه دارند، جذاب است.
جاده کالیفرنیا را انتشارت سوره مهر منتشر کرده است.
محمدعلی جعفری یکی از نویسندگان برجسته ایرانی در حوزه ادبیات مستند و داستانی است. وی تاکنون آثار متعددی در زمینهٔ زندگینامهٔ شهدا، سفرنامهها و روایتهای مستند منتشر کرده است. کتابهای او معمولاً به دلیل زبان روان، پرداخت عاطفی و روایتهای دقیق، محبوبیت زیادی پیدا کردهاند.
اگر به سفرنامهها و روایتهای اجتماعی-سیاسی علاقهمند هستید، این کتاب دیدگاهی تازه به شما خواهد داد.
لوکیشن را زد. مپ مسیر را نشان داد: ۷۲ کیلومتر تا مقصد افتاد توی بزرگراه تاریک تاریک پرسیدم: «برق قطع شده؟»
گفت: «نه! همیشه همین شکلیه بعد خندید. شبیه گفتن زکی اینجا ایران نیست که اتوبان هاش روشن باشه خونه هامونم برق نداره، چه برسه جاده ها.... همین اتوبانم که میبینی برکت جمهوری اسلامیه روحش شاد شهید حسن شاطری آسفالت کشید روی این جاده به عشق شیعیان جنوب لبنان که دسترسی شون به بیروت راحت بشه.
به خودم گفتم این ها چقدر حزب الهی ان.
نم نم باران گرفت جاده هم ظلمات ابو علی هی عینکش را بالا پایین و چشمش را بادا می کرد جلو را نمیدید برف پاکن را گذاشت روی دور تند.
خدا خدا می کردم ما را به فنا ندهد. توی این هیری ویری خاطره بازی اش گل کرده بود. خسرو معتضدوار تاریخ انقلاب را کشید وسط ذهنش روی صفحه خاطرات تبعید امام خمینی باز شد. سوژه ای رو کرد. رفیق کویتی امام تاجری به نام حاج رئیس اشکنانی حاج رئیس یه خونه داشته توی کربلا نزدیک حرم حضرت عباس امام خمینی که میرفته ،زیارت، توی اون خونه ساکن می شده حاج رئیس اصرار داشته اون خانه و یه ماشین بنز رو به امام هدیه بده؛ ایشون قبول نکرده.»
چشم انداخت به مسیر مپ و ادامه داد: امام از نجف میخواستن برن کویت تا مرز کویت هم میرن اجازه ورود نمیدن برای همین مجبور میشن نوفل لوشاتو رو انتخاب کنن حاج رئیس برای سفر امام به کویت خاطرات نابی داره بعد هم گفت: «حتما برو سراغش.»
اندازه ای که ابو علی دغدغه ثبت خاطرات مربوط به امام را داشت، هیچ مسئولی چنین حسی نداشت.
نظرات