کتاب ایذا به قلم مصطفی رضایی، داستانی علمی تخیلی از مواجه یک ابر قهرمان ایرانی با ویروسی جهانخوار است. بگذارید کتاب را بهتر روایت کنیم. من میتونم یک اژدهای هفت سر بسازم. شما چطور؟ حتی میتونم یک ابر قهرمان بسازم که به جنگ این اژدها بره و پیروزمندانه از معرکه بیرون بیاد. قطعا شما هم میتونید ابر قهرمان خودتون رو بسازید. این قدرت تخیل است! همین امر یعنی بهرهمندی از قدرت تخیل، بارزترین امتیاز مثبت کتاب ایذاست که باعث میشود هر مخاطبی بسته به قدرت تخیلش شخصیتی متفاوت از ابر قهرمان داستان ایذا بسازد. پس کتاب ایذا حامل یک داستان نیست! داستان کتاب، همچون اثر انگشت منحصر به فرد است. بهتر بگویم «منحصر به قدرت تخیل مخاطب است».
مصطفی رضایی در ایذا داستان را از تولد در داخل تابوتی شیشهای آغاز میکند!
«تابوت را به آرامی از بالا میشکافد. به سختی مینشیند. به دستها و سینهاش نگاه میکند و عرق سرد و خونابهای زرد رنگ روی پوستش سر میخورند.»
در پرده دوم سرتیم و یارانش نفسها را در سینه حبس کردهاند تا مبادا طعمهای که جوان اما بسیار زیرک است از چنگالشان بگریزد. باید پیش از آنکه ثانیهها نویددهنده آغاز المپیک بازیهای رایانهای شوند، قهرمان داستان، حافظ، هکر روح را مطابق نقشه پلیس مجازی ایران دستگیر کند. « سرتیم با صدای بلندی گفت: دست از صفحه کلید بکش و بایست».
پرده سوم: حافظ از پشت دیوار شفاف به اتاق بازجویی نگاه کرد. هکر روی صندلی فلزی نشسته بود. هکر روح دستگیر شدهاست، اما این تازه آغاز داستان است. چون دیگر سرورهای دنیای مجازی درخطرند و زمزمههای شیوع ویروسی مرگبار شنیده میشود. حافظ اگرچه بازنشسته شدهاست اما کسی بهتر از او توانایی حل این پرونده را ندارد. لذا او دیگر خواسته یا ناخواسته در میانه معرکه است تا جایی که . . . «به تصویر سوم از تابشگر خیره شد. همان چهره مبهم و ناواضح. هم در حادثه بمبگذاری حضور داشت و هم در دزدیدن خودران حامل داروهای زایوکس نقشی داشته.»
پرده آخر: شما آخر داستان را بسازید با ورق زدن طعم تخیلتان در لابهلای صفحات کتاب ایذا.
اگر چه کتاب ایذا به لحاظ محتوایی در ادامه داستان زایو نیست، اما در دنیای پس از زایو شکل میگیرد. به علاوه بهرهمندی از ژانر علمی-تخیلی این دو کتاب را بسیار به هم نزدیک کرده است.
کتاب ایذا مخاطب را از دنیای محدود محسوسات به دنیای بیکران تخیل میبرد. از این رو حس خوشایندی در مخاطب ایجاد میکند. به علاوه با استفاده از تصویرگری مناسب در کنار ترس و اظطراب توانسته به خوبی طعمی از معما در داستان ایجاد کند.
این نوشتار همچون زایو گزینه دلنشینی برای دوستداران ژانر علمی-تخیلی است.
با جیغ کوتاهی چشمانش باز شد. لحظهای تامل کرد. نفسش سنگین بود. از روی تخت بلند شد و با چند قدم بلند خودش را به پذیرایی رساند. همه نزدیک نمایشگر جمع شده بودند. او هم نزدیک نمایشگر رفت و نگاهی به آن انداخت. « امروز ظهر انفجاری در یکی از ساختمانهای مسکونی هامبورگ، این شهر را به لرزه انداخت. هنوز آمار دقیقی از مجروحان و کشتهشدگان این حمله تروریستی در دست نیست. گفته میشود این مکان محل زندگی یکی از نیروهای تیم امنیت جهانی بود. بر اساس نظر یکی از کارشناسان، ارتباطی بین حمله سایبری دیشب و این حادثه وجود دارد.
حافظ بلافاصله فکرایا را روی سرش گذاشت و به فرانس فکر کرد. فرانس به محض اینکه تماس او را تایید کرد، گفت: « توماس رو زدن»
مصطفی رضایی کلورزی نویسندهای سابقا مهندس است که در سال 1387 در رشته الکترونیک دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد. مربیگری در حوزه رباتیک و دستیابی به دو رتبه کشوری در مسابقات رباتیک آزاد تهران دستاورد روزگار مهندسی آقای رضایی است. وی از سال ۱۳۹۰ رو به دنیای هنر و ادبیات نهاد. با نوشتن داستان های کوتاه و حضور در جلسات نقد ادبی سهشنبههای عزیز در حوزه هنری اکثر داستانهایش را در معرض نقد قرار میداد تا با تکنیکهای داستان نویسی آشنا شود. مصطفی رضایی برگزیده جشنواره ادبی شاهد، جشنواره ادبی یوسف و در سال ۱۳۹۷ کاندید بخش آتیه داستان ایرانی در جایزه ادبی جلال آل احمد شدهاست. اولین رمان وی به نام «زایو» در سال 1395 نام او را در ادبیات و ژانر علمی تخیلی درخشان ساخت. پس از آن «ایذا» نیز به تثبیت نام وی در این ژانر کمک شایانی نمود.
نظرات