کتاب آرتیست نوشته سعید تشکری، روایت نویسندهایست که با پیشنهاد و سفارش کاری عجیب روبرو شده.
آقای کوشا، پیرمردی طرد شده حالا قصد ورود شکوهمندانه به جامعه را دارد و دنبال کسی میگردد که هم مقدمات کارهایش را فراهم کند و هم مثل کاتب پادشاه، داستان زندگیاش را رمان کند. چه کسی بهتر از سعید پویا. با یک برگ چک بیست میلیونی به عنوان پیش قسط، سعید وارد داستان خاندان کوشا میشود.
خواننده این رمان کوتاه، هرچه در پیشبینی وقایع تلاش کند بازهم دست نویسنده را نمیتواند بخواند. سعید تشکری در این اثر با تلفیق زبان رسمی و محاورهای و سبک نمایشنامه نویسی سعی بر ساخت یک رمان سینمایی دارد.
آرتیست در واقع داستان نوستن یک داستان است. پر از اتفاقات جالب و گاهی ترسناک و شاید مضحک.
سعید تشکری نویسندهای خراسانی، در داستان آرتیست از مکانهای واقعی شهر مشهد استفاده کرده که ارتباط مخاطب با سیر داستان را جذابتر میکند.
وسط خیابون باب اسفنجی و میمون و جوجه از پشت به وانت پایین پریدن و دوره ام کردن خب آره اولش من هم خندیدم؛ حتی دست به جیب شدم تا هزینه این غافلگیری ناخواسته مثلا بامزه رو بپردازم و از دایره ای که دورم درست کرده بودن بیرون برم؛ اما مشت و لگدها شروع شد و من نینجوتسوکار، حریف اونها نشدم.
بعد به ضربه محکم به پشت سرم و بیهوشی... توی یه اتاق زیر یه خروار ،عروسک با دهن و دست و پای بسته توی یه لباس اردک داشتم خفه میشدم اونجا بود که صداش رو شنیدم نمیدونم کجام؛ اما اون صدا از توی سرم بیرون نمیره و صدای شرق شرق سیلی، یکی بعد از یکی دیگه تند و نفس گیر ضربه ای به سرم خورد و دوباره بیهوشی...
نظرات