پزشکان و پرستاران بخش مهمی از جامعه را تشکیل میدهند و در مواقع بحران، اهمیت این قشر بیشتر نیز میشود. بحران کرونا مانند جنگ تحمیلی یکی از مواقعی بود که این متخصصان کشورمان شبانهروز در بیمارستانها حضور داشتند و برای نجات هموطنان خود، از هیچ چیز دریغ نمیکردند. کتاب حاضر روایتی کوتاه از مدافعان سلامت است که در خط مقدّم این جهاد قرار داشتند.
کتاب «آب پرتقال در کربلای ۵!» اثریست داستانگونه که هر صفحه از آن در چند خط، وقایع مرتبط با کرونا را بازگو میکند. از شیوع کرونا و همهگیری در ایران، تا اوج گرفتن این بحران و فوت عزیزان بسیاری از مردم ایران، هر روایت بخشی از این واقعۀ تلخ و تکاندهنده را، البته با زبانی که تا حدّ ممکن تلطیف و نرم شده، به تصویر میکشد. نویسندۀ این کتاب «مهدی عجم» در مصاحبه با گروههایی از این قشر فداکار، صد و سیوپنج خُردهروایت کرونایی از مدافعان سلامت را تهیّه کرده که گرچه در یکایک آنها اندوه و رنج را به همراه انسانهای دیگر احساس میکنیم، اما در پشتپردۀ تمام آنها رنگوبویی از امید است که در صورت امکان، نویسنده آن را با بیان طنزآمیز پررنگتر کرده تا حاصل کار جمعی این جهاد را به چشم خواننده بیاورد؛ مهر تأییدی دیگر بر روحیۀ جهادی مردم ایران.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«بعد از هفتهها تلاش در بخش کروناییها، آخر خودم هم مبتلا شدم و به سرعت وارد فاز بدحالی شدم و بستری. قریب به یک ماه در بخش مراقبتهای ویژه بستری بودم و روزهای سختی را پشت سر مینهادم و به دستگاه تهویۀ مکانیکی نیز متصل بودم. به قول رفقا، تا لبۀ آن دنیا رفتم و برگشتم.
هیچگاه یادم نمیرود. برخی اوقات حال عجیبی بر من مسلّط میشد و لرزش عجیبی پیدا میکردم. ضربان قلبم بالا و پایین میرفت و بدحال میشدم. دقایقی این حال را داشتم و بعد انگار آرام میشدم. بعدها فهمیدم هر موقع این حال بد برایم رقم میخورد، فردی در بخش ویژه که من بستری بودم، به رحمت خدا رفته است. انگار بالهای حضرت عزرائیل سلام الله علیها، هنگام عبور از کنارم بر من میگرفت و آن حال بد برایم رقم میخورد! الان که برایتان تعریف میکنم، مو بر بدنم سیخ شده است.»
نظرات