سعدی یکی از مفاخر ادبیات ایران و از برجستهترین شاعران سنتی کشورمان است. این هنرمند بزرگ که سی سال از زندگی خود را در سفر بود، جهان را به شیوۀ خودش شناخت و پای درس هر استادی شاگردی کرد تا به استاد سخن تبدیل شد. کتاب حاضر نسخهای از گلستان سعدی شیرازی است که حکایات و متون ادبی او را شامل میشود و به تصحیح محمدعلی فروغی، تنظیم شده است.
کتاب «گلستان سعدی» نیازی به معرفی ندارد! همۀ ما از کودکی، در کتابهای کودکانه و مدرسه و تلویزیون، نام و نشان سعدی را بسیار دیده و شنیدهایم و وقتی که بزرگتر شدیم، ردّ پای پررنگ او در زندگی مردم جامعه برایمان مشهودتر شد. این سخنور بزرگ در آثار خود کولهباری از تجربه و معرفت را بهکار میگیرد که هر حکایت او مساوی است با یک درس ارزشمند در زندگی. این نسخه از کتاب گلستان سعدی در هشت باب به بازگویی حکایات و تمثیلاتی شیرین از زندگی در دنیایی سخن میگوید که انگار همین دنیای امروز ماست؛ این بخشها به ترتیب «در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت و در آداب صحبت». محمدعلی فروغی ادیب و منتقد معاصر با مقدمهای زیبا، افکار و شخصیت سعدی را توصیف کرده و شما را در سفر با گنجینۀ ارزشمند این مرد بزرگ، همراهی میکند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«درویشی را شنیدم که به غاری در نشسته بود و در به روی از جهانیان بسته و ملوک و اغنیا را در چشم همّت او شوکت و هیبت نمانده
هر که برخود در سؤال گشاد
تا بمیرد نیازمند بود
آز بگذار و پادشاهی کن
گردن بیطمع بلند بود
یکی از ملوک آن طرف اشارت کرد که توقع به کرم اخلاق مردان چنین است که به نمک با ما موافقت کنند. شیخ رضا داد به حکم آنکه اجابت دعوت سنت است دیگر روز ملک به عذر قدومش رفت. عابد از جای برجست و در کنارش گرفت و تلطف کرد و ثنا گفت. چو غایب شد یکی از اصحاب پرسید شیخ را که چندین ملاطفت امروز با پادشه که تو کردی خلاف عادت بود و دیگر ندیدیم. گفت نشنیدهای که گفتهاند:
هر که را بر سماط بنشستی
واجب آمد به خدمتش برخاست
*
گوش تواند که همه عمر وی
نشنود آواز دف و چنگ و نی
دیده شکیبد ز تماشای باغ
بی گل و نسرین به سر آرد دماغ
ور نبود بالش آکنده پر
خواب توان کرد خزف زیر سر
ور نبود دلبر همخوابه پیش
دست توان کرد در آغوش خویش
وین شکم بی هنر پیچ پیچ
صبر ندارد که بسازد به هیچ»
نظرات