کتاب گستره اثر دیوید اپستین و ترجمه مهدی بغدادی از نشر نوین، دریچهای نو به سوی مقایسه دو رویکرد یادگیری تخصصگرایی زودهنگام و تجربهاندوزی گسترده میگشاید. اپستین با زبان علمی اما روان و مثالهایی ملموس از دنیای ورزش، هنر و علم، اثبات میکند که در جهان پیچیده امروز، افراد جنرالیست (آنکه دیرتر به عمق میپردازند اما مسیرهای متنوع را تجربه میکنند) اغلب نسبت به متخصصانی که از کودکی روی یک مهارت متمرکز میشوند، عملکرد خلاقانهتر و موفقیت پایدارتری دارند.
در مقدمه کتاب گستره، روایت تقابل تایگر وودز و راجر فدرر شرح داده میشود تا تضاد دو مکتب شروع زودهنگام و تمرکز دیرهنگام و انعطاف به تصویر کشیده شود. فصل اول با عنوان «مکتب شروع زودهنگام» نگرش رایج بر ۱۰ هزار ساعت تمرین هدفمند را بررسی میکند و در فصل دوم «جهان بدسرشت چگونه به وجود آمد؟» ساختارهایی را تشریح میکند که کودکان را خیلی زود وادار به تخصص میکنند.
در فصل سوم «وقتی کمتر، بیشتر است» میآموزیم که تجربههای پراکنده گاه اثربخشتر از تمرینهای بیوقفهاند. فصل چهارم «آموختن، سریع و آهسته» به تفاوتهای یادگیری شهودی و تحلیلگرانه میپردازد و فصل پنجم «تفکر بدون تجربه» اهمیت آزمودن ایدهها پیش از قضاوت نهایی را نشان میدهد.
فصل ششم با عنوان «مشکل سرسختی بیشازحد» دربارهی دامهای روانشناختی اصرار بر روشهای قدیمی سخن میگوید و فصل هفتم «دوستی با خودهای احتمالیتان» استراتژیهایی برای پذیرش گزینههای متعدد پیشنهاد میکند. فصل هشتم «مزیت بیگانه» به برتری دیدگاههای خارجی و میانرشتهای میپردازد، در حالی که فصل نهم «تفکر جانبی همراه با فناوری پژمرده» به ضرورت خلاقیت در عصر اتوماسیون اشاره دارد.
فصل دهم «فریبخوردهی تخصص» و فصل یازدهم «بیاموزید ابزارهای آشنای خود را کنار بگذارید» راهکارهایی برای غلبه بر سوگیریهای حرفهای ارائه میدهند و در فصل دوازدهم «آماتورهای خودساخته» با معرفی نمونههای واقعی، خلاقیت آزادانه را ترویج میکنند. نهایتاً در نتیجهگیری «گسترهتان را گستردهتر کنید!» دعوتی بیبدیل به پذیرش یادگیری مادامالعمر و کشف علایق جدید است.
خواندن گستره برای دانشجویان و فارغالتحصیلان در نقطهعطف انتخاب رشته، والدینی که نگران تمرکز زودهنگام فرزنداناند و همهٔ کسانی که بهدنبال استفاده حداکثری از پتانسیل ذهنی خود هستند، توصیه میشود. مدیران و معلمان با بهرهگیری از فصلهای «مزیت بیگانه» و «تفکر جانبی همراه با فناوری پژمرده» میتوانند برنامههای آموزشی میانرشتهای طراحی کنند تا خلاقیت و توان تطبیقپذیری را در تیمهای کاری یا کلاسهای درس تقویت نمایند.
برای کارآفرینان و مدیران پروژه که باید در محیطهای پرابهام و رقابتی تصمیمگیری کنند، چارچوبهای عملی «دوستی با خودهای احتمالیتان» و «آماتورهای خودساخته» ابزارهای ارزشمندی فراهم میآورد. همچنین سرمایهگذاران و مشاوران مالی با شناخت «فریبخوردهی تخصص» میآموزند چگونه از سوگیریهای شناختی دوری کنند و در نهایت، همهٔ ما با دنبال کردن توصیه پایانی مبنی بر «گستردهتر کردن گستره» میتوانیم با اعتمادبهنفس بیشتری به استقبال چالشهای جدید برویم و نوآوری پایدار خود را تضمین کنیم.
کتاب «گستره» به کسانی پیشنهاد میشود که در انتخاب مسیر تحصیلی یا شغلی مرددند، والدین و مربیان نگران تمرکز زودهنگام فرزندان، مدیران و معلمان بهدنبال روشهای یادگیری منعطف، کارآفرینان و مدیران پروژه در محیطهای پیچیده و نیز سرمایهگذاران و مشاورانی که میخواهند با دیدگاهی میانرشتهای سوگیریها را کاهش دهند و فرصتها را بهتر بشناسند.
شروع کاری جدید در میانسالی نیز ممکن است به همین گونه باشد. مارک زاکربرگ سخن مشهوری دارد بدین مضمون که افراد جوان باهوش تر هستند؛ با این حال احتمال موفقیت بنیان گذار پنجاه ساله یک شرکت فناوری برای راه اندازی کسب و کاری قدرتمند تقریباً دوبرابر فردی سی ساله است و فرد سی ساله نیز در مقایسه با فردی بیست ساله بخت بیشتری دارد محققان دانشگاههای ام آی تی نورث وسترن و اداره آمار ایالات متحده روی شرکتهای جدید حوزه فناوری تحقیق کرده و نشان داده اند که میانگین سنی بنیان گذاران استارتاپهایی که سریع ترین رشد را داشته اند در زمان راه اندازی شرکت ۴۵ سال بوده است.
زاکربرگ زمانی این سخن را گفت که تنها بیست و دو سال سن داشت و به نفعش بود که چنین پیامی را منتشر کند همانطور که به نفع اداره کنندگان لیگهای ورزشی جوانان است که ادعا کنند برای رسیدن به موفقیت ضروری است تمامی مدت سال به انجام دادن فعالیتی خاص اختصاص داده شود آنان هرگز به شواهدی توجه نمیکنند که خلاف این ادعا را ثابت میکند اما تخصصی سازی محرکی فراتر از این مسئله دارد. این محرک نه فقط به افراد بلکه به کل سیستم سرایت میکند؛ به طوری که هر گروه تخصصی بخش کوچکی از جورچینی بزرگ را میبیند
نظرات