کتاب ذهن درستکار اثر جاناتان هایت، با ترجمه امین یزدانی و هادی بهمنی از نشر نوین، به این پرسش اساسی پاسخ میدهد که چرا انسانها با وجود نیتهای خوب، در مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی اینقدر با هم تفاوت نظر دارند. این کتاب توضیح میدهد که ما انسانها معمولاً اول بر اساس احساسات و شهود خود قضاوت میکنیم و بعداً برای توجیه آن قضاوت، دنبال دلیل و منطق میگردیم. هایت با تحقیقاتی ۲۵ ساله، نشان میدهد که چطور این شهودهای عاطفی، بیش از استدلال، باورهای اخلاقی ما را شکل میدهند و چرا بهراحتی به گروههای مخالف تبدیل میشویم. او با معرفی بنیانهای اخلاقی، دریچهای جدید برای فهم تفاوتهای عمیق میان طرز فکرهای مختلف، مانند لیبرالها، محافظهکاران و آزادیخواهان، باز میکند.
هایت در این اثر، با تشبیه ذهن انسان به زبانی با شش گیرنده چشایی، شش بنیان اخلاقی را معرفی میکند که در فرهنگهای مختلف جهان قابل مشاهده هستند: مراقبت/آسیب، انصاف/فریب، وفاداری/خیانت، اقتدار/تضعیف، تقدس/ناپاکی و آزادی/ظلم. او با تشریح عملکرد این بنیانها، به خواننده یاری میرساند تا درک عمیقتری از چگونگی شکلگیری نظامهای ارزشی متفاوت و در نتیجه، بروز اختلافات میان گروههای سیاسی و مذهبی پیدا کند. در واقع، عقل بیشتر نقش وکیل مدافع را ایفا میکند تا قاضی بیطرف؛ وظیفهاش دفاع از نظری است که پیشاپیش پذیرفته شده، نه داوری بیطرفانه.
مطالعه این کتاب، نه تنها به درک بهتر جهان پیرامون و افراد با باورهای متفاوت کمک میکند، بلکه ابزاری قدرتمند برای خوداندیشی و بازبینی در مورد مبانی اخلاقی شخصی هر فرد فراهم میآورد. اگر از بحثهای بیثمر سیاسی یا مذهبی خستهاید و بهدنبال راهی برای فهم بهتر دیدگاههای مخالف هستید، ذهن درستکار راهنمایی ارزشمند است. این اثر، گامی مهم در جهت تقویت همدلی و کاهش شکافهای اجتماعی است و میتواند در بستر گفتوگوهای سازنده، راهگشای تفاهم و همکاری میان انسانها باشد. ذهن درستکار دریچهای است به سوی گفتوگویی عمیقتر و انسانیتر و فرصتی است برای نگاهی دوباره به خود و دیگران و فهم اینکه چرا دیگران آنطور که ما فکر میکنیم، نمیاندیشند. این کتاب هر فرد کنجکاو در پی درک بهتر جهان و روابط انسانی را به خود جذب میکند.
کتاب ذهن درستکار برای هر کسی مفید است که میخواهد بفهمد چرا اختلافات سیاسی و مذهبی شکل میگیرند و چگونه میتوان با تکیه بر روانشناسی اخلاق و شهودِ مشترک، گفتوگوی سازندهتری داشت؛ از مدیران تعارض و میانجیگران گرفته تا دانشجویان علوم انسانی و کنشگران مدنی. همچنین هر فرد دغدغهمند خودشناسی و رشد فردی که علاقهمند است نگاهی تازه به باورها و ارزشهای خود و دیگران بیندازد، از خواندن این اثر بهره خواهد برد.
در ۳ فوریه ۲۰۰۷ و کمی قبل از صرف ناهار متوجه شدم دروغ گویی کارکشته هستم. در خانه بودم و داشتم مقاله ای برای مرور تاریخچه روان شناسی اخلاق مینوشتم که همسرم جین به سمت میز کارم آمد. هنگام عبور از کنار میز، از من خواست ظرفهای کثیف را روی پیشخوانی نگذارم که غذای بچه را رویش آماده می کند. درخواستش مؤدبانه بود اما آن را با لحنی بیان کرد که انگار این تکه را هم به آخر جمله اش اضافه کرده است همان طور که قبلاً صد بار این قضیه را گوشزد کرده ام.»
پیش از اینکه کلامش متوقف شود دهان من شروع به جنبیدن کرد و واژه ها از آن جاری شدند آن واژه ها در کنار یکدیگر قرار گرفتند و چنین داستانی را روایت کردند بیداری بچه هم زمان شد با صدای پارس سگ مسلمان که از من میخواست او را برای پیاده روی بیرون ببرم به همین دلیل مجبور شدم ظرف صبحانه ام را همانجا رها کنم و از این بابت متأسفم در خانواده من میتوان مراقبت از بچه ای گرسنه و سگی بی قرار را به عنوان بهانه ای کاملاً موجه مطرح کرد، بنابراین تبرئه شدم.
نظرات